نام رمان = زندگی دردناک
نام رمان = زندگی دردناک
ژانر = احساسی
پارت ۶
ویو جکسون
داشتم دنبال ات میرفتم تا بفهمم کجا زندگی میکنه دیدم رفتن داخل فروشگاه منم رفتم داخل ات و اون پسره داشتن خرید میکردن منم چندتا وسیله برداشتم و رفتم گذاشتم رو میز تا حساب کنن وقتی داشتم کارت رو بهشون میدادم دیدم پشت سرمن بخاطر همین زود حساب کردم و رفتم بیرون تا ات از فروشگاه بیاد بیرون وقتی امدن باز دنبالشون رفتم دیدم نه بابا اینا خونه برو نیستن پس تصمیم گرفتم برم خونه ...
ویو ات
پشتمو یواشکی نگا کردم دیدم جکسون نیست ی نفس عمیق کشیدم و به الورد گفتم حالا بریم خونه و بعد با الورد به سمت خونه راه افتادیم
(بچه ها همون طور که تو پارت قبلی گفتم ات و جکسون همسایه قدیمی هم بودن بخاطر همین همو میشناختن )
ویو ات فردای اون روز صبح زود
از خواب پاشدم دیدم الورد بغلم خوابیده اروم پتو رو روش انداختم و بعد رفتم پایین تا.....
ژانر = احساسی
پارت ۶
ویو جکسون
داشتم دنبال ات میرفتم تا بفهمم کجا زندگی میکنه دیدم رفتن داخل فروشگاه منم رفتم داخل ات و اون پسره داشتن خرید میکردن منم چندتا وسیله برداشتم و رفتم گذاشتم رو میز تا حساب کنن وقتی داشتم کارت رو بهشون میدادم دیدم پشت سرمن بخاطر همین زود حساب کردم و رفتم بیرون تا ات از فروشگاه بیاد بیرون وقتی امدن باز دنبالشون رفتم دیدم نه بابا اینا خونه برو نیستن پس تصمیم گرفتم برم خونه ...
ویو ات
پشتمو یواشکی نگا کردم دیدم جکسون نیست ی نفس عمیق کشیدم و به الورد گفتم حالا بریم خونه و بعد با الورد به سمت خونه راه افتادیم
(بچه ها همون طور که تو پارت قبلی گفتم ات و جکسون همسایه قدیمی هم بودن بخاطر همین همو میشناختن )
ویو ات فردای اون روز صبح زود
از خواب پاشدم دیدم الورد بغلم خوابیده اروم پتو رو روش انداختم و بعد رفتم پایین تا.....
۸.۹k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.