چند پارتی
چند پارتی
پارت پنج
شوگا کلی تو اتوبان ها با سرعت مرگ رانندگی کرد تا از خشم و ناراحتیش کم بشه وقتی شب شد تصمیم گرفت بره خونه وقتی رسید خونه کامل تاریک بود و هیچ چراغی روشن نبود با خودش گفت ا.ت خوابه ولی هرجارو گشت نتونست ا.ت رو پیدا کنه وقتی مطمئن شد که ا.ت خونه نیست به سمت کمد لباسا حمله ور شد و وقتی دید لباسای ا.ت هم نیست نشست و به کمد تکیه داد ا.ت اولین فردی بود که از جون و دل شوگا رو دوست داشت ولی حالا اون.........
شوگا رفت کنار میز آرایش که حالا خالی شده بود و تصویر خودشو تو اینه دید
+حالم ازت بهم میخوره ( رو به اینه)
و یه مشت خوابوند تو اینه خون داشت از دست شوگا فوران میکردو اون زره ای براش مهم نبود رفت سمت کابینت الکل ها و یه شیشه سوجو خورد اعتقادی به لیوان نداشت نوشیدیشو خورد و از اصبانیت با سرعت پرتش کرد زمین و شکستش بطری دوم .سوم.چهارم.پنجم شیشم و هفتم اونقدر الکل خورده بود که زمان از دستش در رفته بود و صبح شده بود خونه همه جاش پر از سیگار و قوطی الکل بود شوگا داشت به بیرون نگا میکرد که گوشیش زنگ خورد اسم یه فرشته....نه! اون الان شوگا رو نابود کرد ولی شوگا الان بیشتر از همیشه دوستش داشت پس میگم اسم یه فرشته همراه قلب روی تلفن ضاحر شد شوگا پرید رو تلفن و جواب داد
-اهم یونگ....آقای مین !
+ا.ت!!!
-اگه امروز نیای دادگاه ازت به جرم تنبیه بدنی و جنسی شکایت میکنم اونوقت میشی یه مجرم فراری
+اما اما من بدون تو میمیرم ا.ت!!
-اوکی خب بمیر(کثافت اطیدزکایدنبا)
+عا....تلفن قط شد و شوگا شوکه از حرف ا.ت رفت آماده شه
رفت تو ماشین همش تو ماشین فکر میکرد اگه ا.ت واقعا بره چی اونوقت چیکار کنم؟؟؟؟؟؟
وقتی رسید تو ساختمون دادگاه نایی واسش نمونده بود از همه لحاظ نابود شده بود دستش خونی بود و زیر چشماش از بی خوابی گود شده بود موهاش شلخته بود و قیافش داد میزد مسته الان شبیه یه قاتل زنجیره ایه فراری شده بود
شوگا وقتی ا.ت رو دید دوید سمتش و داد زد
+ا.تتت
-عو شوگا تویی؟؟
+ا.ت خواهش میکنم برگرد خب التماست میکنم
-شوگا من با آدمی که بم اعتماد نداره نمیخوام باشم
دادگاه نیم ساعت دیگه شروع میشد و شوگا نه حوصله داشت نه جون ادامه دادن تنها راهی که به نظرش رسید این بود که چشماشو رو هر چیزی تو این دنیا ببنده!
رفت رو پشم بوم و گوشیشو دراورد و به ا.ت زنگ زد
-هووفف کجایی تو پس دادگاه ۱۰ دقیقه دیگه شروع میشه ها
+ا.ت میتونم آخرین درخواستمو بت بگم؟
-منظورت چیه
+ا.ت میشه از ساختمون بیای بیرون میخوام ببینی چه بلایی به سرم دادی
-ا.ت منظور شوگا رو فهمید و بدون توجه به افرادی گه تو دادگاه بودن دوید بیرون وقتی اومد بیرون با صحنه ی خیلی بدی مواجه شد شوگا شوگاااااااا
پارت پنج
شوگا کلی تو اتوبان ها با سرعت مرگ رانندگی کرد تا از خشم و ناراحتیش کم بشه وقتی شب شد تصمیم گرفت بره خونه وقتی رسید خونه کامل تاریک بود و هیچ چراغی روشن نبود با خودش گفت ا.ت خوابه ولی هرجارو گشت نتونست ا.ت رو پیدا کنه وقتی مطمئن شد که ا.ت خونه نیست به سمت کمد لباسا حمله ور شد و وقتی دید لباسای ا.ت هم نیست نشست و به کمد تکیه داد ا.ت اولین فردی بود که از جون و دل شوگا رو دوست داشت ولی حالا اون.........
شوگا رفت کنار میز آرایش که حالا خالی شده بود و تصویر خودشو تو اینه دید
+حالم ازت بهم میخوره ( رو به اینه)
و یه مشت خوابوند تو اینه خون داشت از دست شوگا فوران میکردو اون زره ای براش مهم نبود رفت سمت کابینت الکل ها و یه شیشه سوجو خورد اعتقادی به لیوان نداشت نوشیدیشو خورد و از اصبانیت با سرعت پرتش کرد زمین و شکستش بطری دوم .سوم.چهارم.پنجم شیشم و هفتم اونقدر الکل خورده بود که زمان از دستش در رفته بود و صبح شده بود خونه همه جاش پر از سیگار و قوطی الکل بود شوگا داشت به بیرون نگا میکرد که گوشیش زنگ خورد اسم یه فرشته....نه! اون الان شوگا رو نابود کرد ولی شوگا الان بیشتر از همیشه دوستش داشت پس میگم اسم یه فرشته همراه قلب روی تلفن ضاحر شد شوگا پرید رو تلفن و جواب داد
-اهم یونگ....آقای مین !
+ا.ت!!!
-اگه امروز نیای دادگاه ازت به جرم تنبیه بدنی و جنسی شکایت میکنم اونوقت میشی یه مجرم فراری
+اما اما من بدون تو میمیرم ا.ت!!
-اوکی خب بمیر(کثافت اطیدزکایدنبا)
+عا....تلفن قط شد و شوگا شوکه از حرف ا.ت رفت آماده شه
رفت تو ماشین همش تو ماشین فکر میکرد اگه ا.ت واقعا بره چی اونوقت چیکار کنم؟؟؟؟؟؟
وقتی رسید تو ساختمون دادگاه نایی واسش نمونده بود از همه لحاظ نابود شده بود دستش خونی بود و زیر چشماش از بی خوابی گود شده بود موهاش شلخته بود و قیافش داد میزد مسته الان شبیه یه قاتل زنجیره ایه فراری شده بود
شوگا وقتی ا.ت رو دید دوید سمتش و داد زد
+ا.تتت
-عو شوگا تویی؟؟
+ا.ت خواهش میکنم برگرد خب التماست میکنم
-شوگا من با آدمی که بم اعتماد نداره نمیخوام باشم
دادگاه نیم ساعت دیگه شروع میشد و شوگا نه حوصله داشت نه جون ادامه دادن تنها راهی که به نظرش رسید این بود که چشماشو رو هر چیزی تو این دنیا ببنده!
رفت رو پشم بوم و گوشیشو دراورد و به ا.ت زنگ زد
-هووفف کجایی تو پس دادگاه ۱۰ دقیقه دیگه شروع میشه ها
+ا.ت میتونم آخرین درخواستمو بت بگم؟
-منظورت چیه
+ا.ت میشه از ساختمون بیای بیرون میخوام ببینی چه بلایی به سرم دادی
-ا.ت منظور شوگا رو فهمید و بدون توجه به افرادی گه تو دادگاه بودن دوید بیرون وقتی اومد بیرون با صحنه ی خیلی بدی مواجه شد شوگا شوگاااااااا
۲.۶k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.