بچه ها من میخواستم فیک من به دنبال تو به دنبال من رو ادام
بچه ها من میخواستم فیک من به دنبال تو به دنبال من رو ادامه بدم اما گفتم زود تر تمومش کنم
خب این یه پارتیه که هیچوقت نخوندینش ماله وقتیه که میخواستم ادامه بدم اما خب گفتم بزارم بخونید ولی ادامه نمیدش
من به دنبال تو تو به دنبال من
پارت33
ا. ت: شایعه کلاه برداری جانگ یون رو بخش کن این جوری سود سهامش میاد پایین
مین هو: بله خانم
ا. ت: من میرم خونه
ا. ت از شرکت رفت بیرون سوار ماشین شد رفت خونه وقتی وارد خونه شد همه جا تاریک بود رفت داخل جونگ کوک نبود اما اینبار باعث نگرانی ا.ت نشد چون دیگه اون مرد نیست که بهشون آسیب بزنه اما چرا تا الان نیومده خونه
ا. ت گوشیش رو از تو کیفش در اورد که به کوک زنگ بزنه اما دید که یه پیامی براش اومده اونو باز که دید یه شماره ناشناسه نوشته بود(بیا ساحل جلوی خونت)
ا. ت از خونه رفت بیرون که بره ساحل مهم نبود کی این پیامو فرستاده فقط
پرش زمانی به ساحل
ا. ت رفت ساحل که جونگ کوک رو دید که کنار دریا ایستاده رفت پیش
ا. ت: تو این پیامو فرستادی
کوک: اره میخواستم ببرمت یجایی
ا. ت: کجا
کوک: اما باید چشماتو ببندم
ا. ت: چی نه نمیخوام چشمامو ببینیدی اگه پرتم کنی تو دریا چی
کوک از جیبش یه چشم بند در اورد
ا. ت: اگه بیفتم چی
کوک: نمیزارم من مراقبتم مثل یه بادیگارد
ا. ت: اما الان بیشتر از یه بادیگاردی
کوک چشمای ا. ت رو بست
چند مین بعد
ا. ت: حالا میتونم چشمام رو باز کنم
کوک: اره الان میتونی
کوک چشمای ا. ت رو باز کرد
ا. ت این... اینو تو درست کردی
کوک: اره خوشت اومد
ا. ت: این عالیه
ا. ت رفت سمت اون میز شام
ا. ت: غذا ها رو چی خودت درست کردی
کوک:اره
ا. ت خندش گرفت
ا.ت: پس غذا هم درست میکنی
بعد شام ا. ت کوک رفتن کنار دریا قدم بزنن
ا. ت: امشب خیلی خوب بود ممنون
کوک: اما تو هنوز ناراحتی
ا. ت: لازمه همچیو بهفمی خب اره ناراحتم
کوک: برای چی
ا. ت: کوک من دلم میخواد دنبال پدر مادر واقعیم بگردم اما نمیدونم از کجا شروع کنم من از بچگی با یه خانواده دوروغی بزرگ شدم و الان دلم میخواد پدر مادر واقعیم رو پیدا کنم
کوک: پدرت تا حالا چیزی راجب پدر مادر واقعیت بهت گفته
ا. ت: از وقتی یادم میاد پدرم گفته بچه ی اونا نیستم حتی یه عکس هم بهم داده گفته اونا تو یه محله تو یه بوسان زندگی میکنن
کوک: میخوای دنبالشون بگردیم
ا. ت: نمیدونم الان بعد سال ها دنبالشون بگردم اگه نشناسمشون چی
کوک: میشناسی بالاخره اونا پدر مادرتن ا. ت
ا.ت: اگه دنبالشون بگردم دوباره همچیز یادم میاد کوک من الان با تو خوشحالم
کوک: منم با تو خوشحالم ا. ت
خب این یه پارتیه که هیچوقت نخوندینش ماله وقتیه که میخواستم ادامه بدم اما خب گفتم بزارم بخونید ولی ادامه نمیدش
من به دنبال تو تو به دنبال من
پارت33
ا. ت: شایعه کلاه برداری جانگ یون رو بخش کن این جوری سود سهامش میاد پایین
مین هو: بله خانم
ا. ت: من میرم خونه
ا. ت از شرکت رفت بیرون سوار ماشین شد رفت خونه وقتی وارد خونه شد همه جا تاریک بود رفت داخل جونگ کوک نبود اما اینبار باعث نگرانی ا.ت نشد چون دیگه اون مرد نیست که بهشون آسیب بزنه اما چرا تا الان نیومده خونه
ا. ت گوشیش رو از تو کیفش در اورد که به کوک زنگ بزنه اما دید که یه پیامی براش اومده اونو باز که دید یه شماره ناشناسه نوشته بود(بیا ساحل جلوی خونت)
ا. ت از خونه رفت بیرون که بره ساحل مهم نبود کی این پیامو فرستاده فقط
پرش زمانی به ساحل
ا. ت رفت ساحل که جونگ کوک رو دید که کنار دریا ایستاده رفت پیش
ا. ت: تو این پیامو فرستادی
کوک: اره میخواستم ببرمت یجایی
ا. ت: کجا
کوک: اما باید چشماتو ببندم
ا. ت: چی نه نمیخوام چشمامو ببینیدی اگه پرتم کنی تو دریا چی
کوک از جیبش یه چشم بند در اورد
ا. ت: اگه بیفتم چی
کوک: نمیزارم من مراقبتم مثل یه بادیگارد
ا. ت: اما الان بیشتر از یه بادیگاردی
کوک چشمای ا. ت رو بست
چند مین بعد
ا. ت: حالا میتونم چشمام رو باز کنم
کوک: اره الان میتونی
کوک چشمای ا. ت رو باز کرد
ا. ت این... اینو تو درست کردی
کوک: اره خوشت اومد
ا. ت: این عالیه
ا. ت رفت سمت اون میز شام
ا. ت: غذا ها رو چی خودت درست کردی
کوک:اره
ا. ت خندش گرفت
ا.ت: پس غذا هم درست میکنی
بعد شام ا. ت کوک رفتن کنار دریا قدم بزنن
ا. ت: امشب خیلی خوب بود ممنون
کوک: اما تو هنوز ناراحتی
ا. ت: لازمه همچیو بهفمی خب اره ناراحتم
کوک: برای چی
ا. ت: کوک من دلم میخواد دنبال پدر مادر واقعیم بگردم اما نمیدونم از کجا شروع کنم من از بچگی با یه خانواده دوروغی بزرگ شدم و الان دلم میخواد پدر مادر واقعیم رو پیدا کنم
کوک: پدرت تا حالا چیزی راجب پدر مادر واقعیت بهت گفته
ا. ت: از وقتی یادم میاد پدرم گفته بچه ی اونا نیستم حتی یه عکس هم بهم داده گفته اونا تو یه محله تو یه بوسان زندگی میکنن
کوک: میخوای دنبالشون بگردیم
ا. ت: نمیدونم الان بعد سال ها دنبالشون بگردم اگه نشناسمشون چی
کوک: میشناسی بالاخره اونا پدر مادرتن ا. ت
ا.ت: اگه دنبالشون بگردم دوباره همچیز یادم میاد کوک من الان با تو خوشحالم
کوک: منم با تو خوشحالم ا. ت
۱۵.۹k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.