تکپارتی درخواستی از شوگا
تکپارتی درخواستی از شوگا
( وقتی پدرت کتکت زد و بهت تجاوز کرد )
#تکپارتی #شوگا #بی_تی_اس
ات ویو :
امروز هم مثل روز های دیگه با بدن کبود به سمت جایی که خودم هم نمی دونستم قدم برمی داشتم . اما امروز با اینکه کتک خورده بودم تجاوز هم بهم شده بود . ولی درد بیشترش اینه که از پدر خودت زخم خورده باشی . من با شوگا ۳ سال بود که قرار می زاشتم اما هیچوقت این روز هایی که کتک خورده بودم پیشش نمی رفتم چون نمی خواستم ناراحتش کنم .داشتم با حال بد و سرگیجه و سر درد و هزار درد دیگه راه می رفتم که صدایی آشنا به گوشم خورد .
_ ا/ت
برگشتم سمتش و اون .. عشقم بود ......کسب که به خاطرش زنده بودم . شوگا وقتی منو با این حال دید دوید سمتم اما من چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچ چیز نفهمیدم .
وقتی چشمام رو باز کردم با سرم که به آرومی داشت از توی ظرفش خالی می شد روبرو شدم بعد از اون چشمم رو بستم چون نور داشت اذیتم می کرد . که چشمام دیگه اذیت نمی شدن وقتی چشمام رو باز کردم با دست شوگا مواجه شدم
+ شو..شوگا
_ حالت ....... خوبه ؟( با گریه )
+ من .....خوبم
_ چطور می تونی بگی حالت خوبه ... من ... من ..نمی دونم چی ...بگم ( گریه )
+ یااا یونگی ..... گریه نکن ( از جاش بلند شد و سر شوگا رو روی قفسه سینه قرار داد و نوازش می کرد ) اگه تو گریه نکنی من حالم خوبه
_ من .... چطوری ...متوجه نشدم
_ منو .... می بخشی ؟؟
+ معلومه تو عشق زندگیمی
_ ( اشک هاشو پاک کرد) قول می دم اون حرومزاده تغاص کارشو بده
داشت می رفت که دستشو گرفتم
+شوگا .... خواهش می کنم کاری باهاش نداشته باش
_ هه منو می شناسی وقتی کسی به اموالم دست بزنه باید تقاضای کارشو بده ( عصبانی )
و رفت
توی دلم داشتن رخت می شستن چون من شوگا رو می شناختم وقتی اینجوری حرف بزنه باید اون فرد رو مرده حساب کنی.
( ۲ سال بعد )
+ شوگااا ........ عزیزم کجاییییی ؟ ( با ذوق )
_ بله .........الان میام پایین
_ بله عزیزم ؟
سرت که رو به پایین بود رو بالا دادی و گفتی
+ یه خبر .....دارم برات . ( با اشک شوق )
_ چرا داری گریه میکنی ؟؟؟
+ چون .......چون تو داری بابا میشی
_چ...چی؟؟؟
+ تو داری بابا میشی
یهو بلندت کرد و دور خونه چرخوند
،_ وایییی عشق زیبای من این بهترین خبر زندگیم بود مرسی که یه فرشته دیگه داری به زندگیم اضافه می کنی
هر دوتا تون گریه کنان همدیگر رو در آغوش گرفته بودید اما این اشک غم نبود ......... بلکه اشک خوشحالی بود
درخواستی دارید بنویسید.
( وقتی پدرت کتکت زد و بهت تجاوز کرد )
#تکپارتی #شوگا #بی_تی_اس
ات ویو :
امروز هم مثل روز های دیگه با بدن کبود به سمت جایی که خودم هم نمی دونستم قدم برمی داشتم . اما امروز با اینکه کتک خورده بودم تجاوز هم بهم شده بود . ولی درد بیشترش اینه که از پدر خودت زخم خورده باشی . من با شوگا ۳ سال بود که قرار می زاشتم اما هیچوقت این روز هایی که کتک خورده بودم پیشش نمی رفتم چون نمی خواستم ناراحتش کنم .داشتم با حال بد و سرگیجه و سر درد و هزار درد دیگه راه می رفتم که صدایی آشنا به گوشم خورد .
_ ا/ت
برگشتم سمتش و اون .. عشقم بود ......کسب که به خاطرش زنده بودم . شوگا وقتی منو با این حال دید دوید سمتم اما من چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچ چیز نفهمیدم .
وقتی چشمام رو باز کردم با سرم که به آرومی داشت از توی ظرفش خالی می شد روبرو شدم بعد از اون چشمم رو بستم چون نور داشت اذیتم می کرد . که چشمام دیگه اذیت نمی شدن وقتی چشمام رو باز کردم با دست شوگا مواجه شدم
+ شو..شوگا
_ حالت ....... خوبه ؟( با گریه )
+ من .....خوبم
_ چطور می تونی بگی حالت خوبه ... من ... من ..نمی دونم چی ...بگم ( گریه )
+ یااا یونگی ..... گریه نکن ( از جاش بلند شد و سر شوگا رو روی قفسه سینه قرار داد و نوازش می کرد ) اگه تو گریه نکنی من حالم خوبه
_ من .... چطوری ...متوجه نشدم
_ منو .... می بخشی ؟؟
+ معلومه تو عشق زندگیمی
_ ( اشک هاشو پاک کرد) قول می دم اون حرومزاده تغاص کارشو بده
داشت می رفت که دستشو گرفتم
+شوگا .... خواهش می کنم کاری باهاش نداشته باش
_ هه منو می شناسی وقتی کسی به اموالم دست بزنه باید تقاضای کارشو بده ( عصبانی )
و رفت
توی دلم داشتن رخت می شستن چون من شوگا رو می شناختم وقتی اینجوری حرف بزنه باید اون فرد رو مرده حساب کنی.
( ۲ سال بعد )
+ شوگااا ........ عزیزم کجاییییی ؟ ( با ذوق )
_ بله .........الان میام پایین
_ بله عزیزم ؟
سرت که رو به پایین بود رو بالا دادی و گفتی
+ یه خبر .....دارم برات . ( با اشک شوق )
_ چرا داری گریه میکنی ؟؟؟
+ چون .......چون تو داری بابا میشی
_چ...چی؟؟؟
+ تو داری بابا میشی
یهو بلندت کرد و دور خونه چرخوند
،_ وایییی عشق زیبای من این بهترین خبر زندگیم بود مرسی که یه فرشته دیگه داری به زندگیم اضافه می کنی
هر دوتا تون گریه کنان همدیگر رو در آغوش گرفته بودید اما این اشک غم نبود ......... بلکه اشک خوشحالی بود
درخواستی دارید بنویسید.
۷.۹k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.