فیک ۱۳
جیمین
افراده پدر منو با زور بردن داخله ماشین بعد پدرم اومد نشست تو ماشین
تا خاستم دره ماشینو باز کنم راننده دره ماشینو قفل کرد
داد زدم و گفتم
-درو باز کن (داد
>حق پاتر بیرون گذاشتن نداری (خونسرد
-فکر کردی که هستی
>من پدرتم (عصبی و یکم داد
-هع پدر چه پدره خوبی دارم من (تیکه آنداخت
>کم حرف بزن رفیتم خونه تکلیفت روشن میشه
-ف….
>گفتم حرفه نباشه دلت که نمیخواد سره دختره رو بیارم
برات
۳۰بعد
بنده
وقتی رسیدن راننده پیاده شد و رفت دره ماشینو برای آقای پارک باز کرد
بعد که پیاده شدن رفیتم خونه که مادره جیمین اومد سمته جیمین و گفت
»جیمین اینجا چیکار میکنی
>سرت تو کاره خودت باشه زن (😠.
»چی تو صداتو برای من بلندی کردی
(بچهها جیمین رفته داخله اتاقش )
>اره که چی بشه هااااا 😠
»تو حق نداری منو دعوا کنی 😭
ذهنه بابای جیمین
نباید سرش داد میزدم حالا باید از دلش در بیارم
هی خدا چه گیری کردیم این پسرهای احمق کجا رفته
>ببخشید عزیزم نیاید سرت داد میزدم منو ببخشم (رفت سمتش بغلش گرد
»باشه می ببخشمت
» حالا جیمین اینجا چیکار میکنه
»چرا چشمانش قرمز بود
»چرا ناراحت بود
>عزیزم یه دقیقه صبر کن
>یه نفسه تازه بکش (خنده )بعد بهت میگم
جیمینو
توی اتاقم نشسته بودم داشتم فکر میکردم چرا باید سولی همسر داشته باشه
بع مندگفته بود که میخوان بزرو شوهرش بدن
بنده
توی ذهنه جیمین سوالاتی میومدی که جوابشم خودش نمیدنست جیمین همش فکر میکرد شاید حق با پدرش باشه شاید سولی بهش دورغ گفته باشه
ذهنه جیمین
چرا نداشت باهاش بخوابم ؟؟هااا یعنی با شوهرش رابطه داشته نه نه نه ننننننن این امکان نداره
چرا اخه با من
چرا زندگی من اینجوری هست
یعنی سرنوشت ما بود
بنده
پدر جیمین وارده اتاقه جیمین شده بود اما جیمین متوجه پدرش نشده بود
پدرش رفت……….
شرط
۲۰
فالور
‼️توجه
توجه
بچه ها لایک کنید تازه شرط کامل نشده بوده که من گذاشتم
اگر میخواین اینطوری ادامه بدین من دیگه فیک نمیزارم
۳۰تا لایک چه بدردمن میخوره
پیج قبلی من تا ۱۳۰تا یا ۱۷۰تا لایک میخورد
اما شما چی نه کامنت میزارین شاید چند نفر بزارن
خب حمایت کنید منمم مثله بقیه دارم فیک مینویسم
نگاه به پیجشو میکنم تا ۲۰۰تا هم لایک میخورن
منم دوست دارم شما هم از من حمایت کنید پستامو لایک کنید
من با هردنه لایکی که میکنید کلی ذوق میکنم
پیج قبلی من بچهها لایک میکردن و کامنت میذاشتن
اما شما چی
‼️حس میکنم دیگه باید فیک نوشتند کنار بزارم ‼️
افراده پدر منو با زور بردن داخله ماشین بعد پدرم اومد نشست تو ماشین
تا خاستم دره ماشینو باز کنم راننده دره ماشینو قفل کرد
داد زدم و گفتم
-درو باز کن (داد
>حق پاتر بیرون گذاشتن نداری (خونسرد
-فکر کردی که هستی
>من پدرتم (عصبی و یکم داد
-هع پدر چه پدره خوبی دارم من (تیکه آنداخت
>کم حرف بزن رفیتم خونه تکلیفت روشن میشه
-ف….
>گفتم حرفه نباشه دلت که نمیخواد سره دختره رو بیارم
برات
۳۰بعد
بنده
وقتی رسیدن راننده پیاده شد و رفت دره ماشینو برای آقای پارک باز کرد
بعد که پیاده شدن رفیتم خونه که مادره جیمین اومد سمته جیمین و گفت
»جیمین اینجا چیکار میکنی
>سرت تو کاره خودت باشه زن (😠.
»چی تو صداتو برای من بلندی کردی
(بچهها جیمین رفته داخله اتاقش )
>اره که چی بشه هااااا 😠
»تو حق نداری منو دعوا کنی 😭
ذهنه بابای جیمین
نباید سرش داد میزدم حالا باید از دلش در بیارم
هی خدا چه گیری کردیم این پسرهای احمق کجا رفته
>ببخشید عزیزم نیاید سرت داد میزدم منو ببخشم (رفت سمتش بغلش گرد
»باشه می ببخشمت
» حالا جیمین اینجا چیکار میکنه
»چرا چشمانش قرمز بود
»چرا ناراحت بود
>عزیزم یه دقیقه صبر کن
>یه نفسه تازه بکش (خنده )بعد بهت میگم
جیمینو
توی اتاقم نشسته بودم داشتم فکر میکردم چرا باید سولی همسر داشته باشه
بع مندگفته بود که میخوان بزرو شوهرش بدن
بنده
توی ذهنه جیمین سوالاتی میومدی که جوابشم خودش نمیدنست جیمین همش فکر میکرد شاید حق با پدرش باشه شاید سولی بهش دورغ گفته باشه
ذهنه جیمین
چرا نداشت باهاش بخوابم ؟؟هااا یعنی با شوهرش رابطه داشته نه نه نه ننننننن این امکان نداره
چرا اخه با من
چرا زندگی من اینجوری هست
یعنی سرنوشت ما بود
بنده
پدر جیمین وارده اتاقه جیمین شده بود اما جیمین متوجه پدرش نشده بود
پدرش رفت……….
شرط
۲۰
فالور
‼️توجه
توجه
بچه ها لایک کنید تازه شرط کامل نشده بوده که من گذاشتم
اگر میخواین اینطوری ادامه بدین من دیگه فیک نمیزارم
۳۰تا لایک چه بدردمن میخوره
پیج قبلی من تا ۱۳۰تا یا ۱۷۰تا لایک میخورد
اما شما چی نه کامنت میزارین شاید چند نفر بزارن
خب حمایت کنید منمم مثله بقیه دارم فیک مینویسم
نگاه به پیجشو میکنم تا ۲۰۰تا هم لایک میخورن
منم دوست دارم شما هم از من حمایت کنید پستامو لایک کنید
من با هردنه لایکی که میکنید کلی ذوق میکنم
پیج قبلی من بچهها لایک میکردن و کامنت میذاشتن
اما شما چی
‼️حس میکنم دیگه باید فیک نوشتند کنار بزارم ‼️
۴.۱k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.