Part 49
Part 49
ا.ت ویو:
ا.ت:چه عجب بلاخره شما دست به یه کاری زدی
جیمین:همینی که هست
ا.ت:خوبه
ادمین:
چند ماهی از اون زور میگذره و ا.ت و جیمین باهم ازدواج میکنن مراسم باشکوهی گرفتن که آخرای مراسم اتفاقی ناگوار میوفته که سرنوشت ا.ت و جیمین تغییر میکنه
ا.ت ویو:
امروز یکی از مهمترین روز های زندگیمه امروز منو جیمین به عنوان یک زن شوهر عاشق معرفی میشیم
دست بابام رو گرفتم و به سمت دره ورودی سالن حرکت میکنم در ورودی باز میشه و نگاه های خیره ای رو رو خودم احساس میکنم آروم ولی محکم قدم برمیدارم و به سمت جیمین میرم بابا دست منو توی دستای جیمین میزاره و چندتا یاد آوردی بهش میکنه بعد از رفتن بابا روبه روی جیمین وایمیستم و توی چشماش زل میزنم که پدر روحانی شروع میکنه به خوندن
بعد از گفتن بله همه دست میزنن و جیمین میاد نزدیک که لبامو ببوسه که یهووووو
ادامه دارد
شرط:
نداریم ولی لایک کنید❤️🙃
ا.ت ویو:
ا.ت:چه عجب بلاخره شما دست به یه کاری زدی
جیمین:همینی که هست
ا.ت:خوبه
ادمین:
چند ماهی از اون زور میگذره و ا.ت و جیمین باهم ازدواج میکنن مراسم باشکوهی گرفتن که آخرای مراسم اتفاقی ناگوار میوفته که سرنوشت ا.ت و جیمین تغییر میکنه
ا.ت ویو:
امروز یکی از مهمترین روز های زندگیمه امروز منو جیمین به عنوان یک زن شوهر عاشق معرفی میشیم
دست بابام رو گرفتم و به سمت دره ورودی سالن حرکت میکنم در ورودی باز میشه و نگاه های خیره ای رو رو خودم احساس میکنم آروم ولی محکم قدم برمیدارم و به سمت جیمین میرم بابا دست منو توی دستای جیمین میزاره و چندتا یاد آوردی بهش میکنه بعد از رفتن بابا روبه روی جیمین وایمیستم و توی چشماش زل میزنم که پدر روحانی شروع میکنه به خوندن
بعد از گفتن بله همه دست میزنن و جیمین میاد نزدیک که لبامو ببوسه که یهووووو
ادامه دارد
شرط:
نداریم ولی لایک کنید❤️🙃
۲.۲k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.