وقتی عضو هشتمی پارت ۱۷
یهو دیدم پشت سرم صدای یکی اومد وایی بدبخت شدم
جونگ کوک : خانم کوچولو میخواستی انقدر مست نکنی که دیشبو یادت بیاد
ا.ت : چ..چی
جونگ کوک : تصمیم گرفتم یکم اذیتش کنم
خب دیشب ما یه کارایی کردیم که خیلی بده تو یادت نیست ( خنده )
ا.ت : چ..چیکار ( بغض )
جونگ کوک : خب باید بگم دیشب منو تو باهم ..اوممم بزار اینطوری بگم .. تو خیلی خوشمزه ای
ا.ت : با حرفی که زد انگار یه سطل آب یخ روم خالی کردند یعنی چی یعنی دیشب ما باهم خوابیدیم نه..نه این امکان نداره
ا.ت : راست..میگ..میگی
کوک : ( خندههه فروان ) نه
ا.ت : چی راست نمیگی
جونگ کوک : نه ( خنده ) چقدر ترسیدی
ا.ت : پدرسگگ مگه دستم بت نرسه
جونگ کوک : یهو شروع کرد به فرار کردن
ا.ت با دمپایی : وایسااا بت میگممم وایسا کاریت ندارم
یهو پام گیر کرد با صندلی و افتام رو کوک
جونگ کوک : ( خنده ) خانم کوچولو دلت دیشبو میخواد آره؟
ا.ت : خفه تا پارت نکردم بیشعور
جونگ کوک : یا حالا بیشعور شدم اصلا من قهرم ( کیوووووووت )
ا.ت : یاا قهر نکن دیگه بانی کوچولو .. بانی من ..کوکی..جونگ کوکیی..یااا پدر سگ گمشو ببینم
جونگ کوک : پدر سگ خودتی ( بچم قهره 😂 )
ولی دیشب تو منو بوسیدی
ا.ت : ( دمپایی از دستش افتاد ) من دیشب چه گوهی خوردم؟
جونگ کوک : گوه طلایی
ا.ت : وایی خداجون حالا با چه رویی تو چهرش نگاه کنم
جونگ کوک : خجالت نداره که ( خنده )
ا.ت : من میرم اتاق خودم ( خیلی آروم ) بعد مث جت دویدم بیرون
جونگ کوک : وقتی رفت بیرون خوابیدم رو تخت و دستم رو قلبم گذاشتم
آروم لعنتی آروم داری دیونم میکنی
تا پارت بعد بای
از دستتون عصبانیم 😡
جونگ کوک : خانم کوچولو میخواستی انقدر مست نکنی که دیشبو یادت بیاد
ا.ت : چ..چی
جونگ کوک : تصمیم گرفتم یکم اذیتش کنم
خب دیشب ما یه کارایی کردیم که خیلی بده تو یادت نیست ( خنده )
ا.ت : چ..چیکار ( بغض )
جونگ کوک : خب باید بگم دیشب منو تو باهم ..اوممم بزار اینطوری بگم .. تو خیلی خوشمزه ای
ا.ت : با حرفی که زد انگار یه سطل آب یخ روم خالی کردند یعنی چی یعنی دیشب ما باهم خوابیدیم نه..نه این امکان نداره
ا.ت : راست..میگ..میگی
کوک : ( خندههه فروان ) نه
ا.ت : چی راست نمیگی
جونگ کوک : نه ( خنده ) چقدر ترسیدی
ا.ت : پدرسگگ مگه دستم بت نرسه
جونگ کوک : یهو شروع کرد به فرار کردن
ا.ت با دمپایی : وایسااا بت میگممم وایسا کاریت ندارم
یهو پام گیر کرد با صندلی و افتام رو کوک
جونگ کوک : ( خنده ) خانم کوچولو دلت دیشبو میخواد آره؟
ا.ت : خفه تا پارت نکردم بیشعور
جونگ کوک : یا حالا بیشعور شدم اصلا من قهرم ( کیوووووووت )
ا.ت : یاا قهر نکن دیگه بانی کوچولو .. بانی من ..کوکی..جونگ کوکیی..یااا پدر سگ گمشو ببینم
جونگ کوک : پدر سگ خودتی ( بچم قهره 😂 )
ولی دیشب تو منو بوسیدی
ا.ت : ( دمپایی از دستش افتاد ) من دیشب چه گوهی خوردم؟
جونگ کوک : گوه طلایی
ا.ت : وایی خداجون حالا با چه رویی تو چهرش نگاه کنم
جونگ کوک : خجالت نداره که ( خنده )
ا.ت : من میرم اتاق خودم ( خیلی آروم ) بعد مث جت دویدم بیرون
جونگ کوک : وقتی رفت بیرون خوابیدم رو تخت و دستم رو قلبم گذاشتم
آروم لعنتی آروم داری دیونم میکنی
تا پارت بعد بای
از دستتون عصبانیم 😡
۵.۷k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.