مافیای من
مافیای من
P=1
ویو ا.ت
من ا.تم حدودن 20سالمه با خانوادم مشکل دارم دیشب با بابام دعوام شد ار خچونه رفت امروز با یه مردی امده بود اوف چه خوشگلم بود لامب خیلی کراش بود با اون تتو های خیلی جذاب شده بود یه چک به خودم کردم و بابام گفت برم پیششون منم رفتم
ب.ت (همون بابای ا.ت): خب جناب جئون اینه
کوک: اینه یکم بچه اس
ا.ت: من 19سالمه داره میشه 20سالم
ب.ت: ببند دهنتو
کوک: چقدر
ب.ت: فرق نمیکنه فقط از اینجا ببرش
ا.ت: منو فروختی؟
ب.ت:(امد به ا.ت سیلی بزنه جونگکوک دستشو گرفت)
کوک: الان ماله منه و کسی حق نداره به چیزی که ماله منه دست بزنه
ویو ا.ت
دستمو گرفت و برد به بادیگاردش گفت پولا رو بده بهش بعدم منو برد تو ماشین نشستیم هردومون به بیرون نگا میکردیم ماشین دور زد چشم خورد به د*ی*ک*ش خیلی بزرگ بود دلم برا زنش میسوخت یهو با صداش به خودم امدم
کوک: به چی نگا میکنی؟
ا.ت: هیچی
کوک: .....
P=1
ویو ا.ت
من ا.تم حدودن 20سالمه با خانوادم مشکل دارم دیشب با بابام دعوام شد ار خچونه رفت امروز با یه مردی امده بود اوف چه خوشگلم بود لامب خیلی کراش بود با اون تتو های خیلی جذاب شده بود یه چک به خودم کردم و بابام گفت برم پیششون منم رفتم
ب.ت (همون بابای ا.ت): خب جناب جئون اینه
کوک: اینه یکم بچه اس
ا.ت: من 19سالمه داره میشه 20سالم
ب.ت: ببند دهنتو
کوک: چقدر
ب.ت: فرق نمیکنه فقط از اینجا ببرش
ا.ت: منو فروختی؟
ب.ت:(امد به ا.ت سیلی بزنه جونگکوک دستشو گرفت)
کوک: الان ماله منه و کسی حق نداره به چیزی که ماله منه دست بزنه
ویو ا.ت
دستمو گرفت و برد به بادیگاردش گفت پولا رو بده بهش بعدم منو برد تو ماشین نشستیم هردومون به بیرون نگا میکردیم ماشین دور زد چشم خورد به د*ی*ک*ش خیلی بزرگ بود دلم برا زنش میسوخت یهو با صداش به خودم امدم
کوک: به چی نگا میکنی؟
ا.ت: هیچی
کوک: .....
۲.۰k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.