Who are you??part6
ویو لیسا: رفتیم بیمارستان جونگ کوک بستری کردن چون از سرش خیلی خون رفته بود خودمم حالم خیلی بد بود تو همین فکرا بودم که سیاهی مطلق....
وقتی بیدار شدم رو تخت بیمارستان بودم و سرم بهم وصل بود همه چی یادم اومد سریع سرمو کندم که پرستار اومد
پرستار: خانم این چه کاری نباید اینکارو کنید
لیسا: بی اهمیت به پرستار دویدم سمتمنشی دکتر و ازش پرسیدم جئونچونگ کوک کجاست و گفت اتاق 4 دویدم سمت اتاقش درو باز کردم خواستم برمپیشش
کوک: نیا تو گمشو بیرون
لیسا: حالت خوبه؟؟
کوک: نه تا وقتی که تو زنده ای حالم بده
لیسا: اگه بمیرم حالت خوب میشه؟؟(بغض)
کوک: آره
لیسا: ...باشه
ویو لیسا: اگه من بمیرم حال خیلیا خوب میشه مگه نه؟ پس برم بمیرم بهتره مگه نه؟ تو همین فکرا بودم و داشتم میرفتم سمت بال پشت بوم بیمارستان
لیسا: کاش یکم زندگی بهتری داشتم(گریه)
خواستم خودمو پرت کنم که صدای جونگ کوک باعث شد اینکارو نکنم
جونگ کوک: هویییی چیکار میکنی
لیسا: میخوام حالتو خوب کنم
کوک: لیسا دیگه نمیتونم تحمل کنم دلم میخواد بمیرم (بغض)
لیسا: اگه من بمیرم حالت خوب میشه مگه نه؟
کوک: نه هیچ فرقی برام نمیکنه
لیسا: خدافظ جئون جونگ کوک(خودشو پرت کرد)
جونگ کوک: لیسااا(با داد)
هویت اصلی جئون جونگ کوک:
من کسیم که میتونه زمانو کنترل کنه ولی وقتی که خدایان قبول کنن میتونم اینکارو کنم وقتی خواستم زمانو موقه مرگ آیو برگردونم خدایان نزاشتن چون اون سرنوشتش این بوده ولی میزارن لیسا رو نجات بدم؟؟
............
بچه ها سر این پارت مثل سگ گریه کردم بیاید حالمو خوب کنید🙂
وقتی بیدار شدم رو تخت بیمارستان بودم و سرم بهم وصل بود همه چی یادم اومد سریع سرمو کندم که پرستار اومد
پرستار: خانم این چه کاری نباید اینکارو کنید
لیسا: بی اهمیت به پرستار دویدم سمتمنشی دکتر و ازش پرسیدم جئونچونگ کوک کجاست و گفت اتاق 4 دویدم سمت اتاقش درو باز کردم خواستم برمپیشش
کوک: نیا تو گمشو بیرون
لیسا: حالت خوبه؟؟
کوک: نه تا وقتی که تو زنده ای حالم بده
لیسا: اگه بمیرم حالت خوب میشه؟؟(بغض)
کوک: آره
لیسا: ...باشه
ویو لیسا: اگه من بمیرم حال خیلیا خوب میشه مگه نه؟ پس برم بمیرم بهتره مگه نه؟ تو همین فکرا بودم و داشتم میرفتم سمت بال پشت بوم بیمارستان
لیسا: کاش یکم زندگی بهتری داشتم(گریه)
خواستم خودمو پرت کنم که صدای جونگ کوک باعث شد اینکارو نکنم
جونگ کوک: هویییی چیکار میکنی
لیسا: میخوام حالتو خوب کنم
کوک: لیسا دیگه نمیتونم تحمل کنم دلم میخواد بمیرم (بغض)
لیسا: اگه من بمیرم حالت خوب میشه مگه نه؟
کوک: نه هیچ فرقی برام نمیکنه
لیسا: خدافظ جئون جونگ کوک(خودشو پرت کرد)
جونگ کوک: لیسااا(با داد)
هویت اصلی جئون جونگ کوک:
من کسیم که میتونه زمانو کنترل کنه ولی وقتی که خدایان قبول کنن میتونم اینکارو کنم وقتی خواستم زمانو موقه مرگ آیو برگردونم خدایان نزاشتن چون اون سرنوشتش این بوده ولی میزارن لیسا رو نجات بدم؟؟
............
بچه ها سر این پارت مثل سگ گریه کردم بیاید حالمو خوب کنید🙂
۱۰.۷k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.