who are you??part5
کوک: چوی آیو رو یادته؟؟
لیسا: اون دختر دزده؟ تو اونو از کجا میشناسی
کوک: اون همه زندگی من بود قرار بود باهاش ازدواج کنم ولی تو کشتیش تو باعث شدی بمیره
لیسا: چوی آیو یه دختر فقیر بود که از همه طلا و پول میدزدید طبق قانون باید حبس ابد میشد اما خودش خودکشی کرد
کوک: خفه شو(داد) آیو هیچوقت دزدی نمیکرد اون مثل یه فرشته بود
لیسا: کوک چرا خودتو گول میزنی؟؟
کوک: اگه تو ازش شکایت نمیکردی اون نمیمرد
لیسا: اون از من دزدی کرد!
کوک: که چی ؟؟؟ هااا الان دلت خنک شد ؟؟ فرشته من مرد بخاطر تو
لیسا: چرا منو مقصر میدونی؟؟ اون از مردم دزدی میکرد
کوک:خفه شووو(افتاد رو لیسا و خواست خفش کنه)
لیسا: ج...ج هققق جون..گ کو..ک به خ..ود...ت بی..ا
کوک: بمیر(با داد)
ویو لیسا: اون لحظه فقط به فکر نجات خودم بودم...
دستمو سمت میز بردمو یهلیوان برداشتم و محکم کوبیدمتو سر جونگ کوک
کوک: اخخخخ (تعادلش و از دست داد دستشو از روگردن لیسا برداشت)
لیسا: ج.... جونگ کوک خوبی؟؟؟ چیزیت نشد؟(گریه)
کوک: (خنده و بغض) لیسا نظرت چیه باهم بمیریم ؟؟من میرم پیش آیو توام میری تو جهنم میپوسی
لیسا:جونگ کوک بس کن آیو نمیخواد تو همچین کاری کنی
کوک:نه اون از تو متنفره(داد)
لیسا: جونگ کوکداره از سرتخونمیره بیا بریم بیمارستان
کوک: چرا داری ادای آدمای خوبو در میاری؟؟ من اونجونگ کوکی نیستم که برات میمیره جونگ کوکی هستن که میخواد بمیری
لیسا: مهم نیست اگه بخوای میمیرم ولی الان فقط بیا بریم بیمارستان
ویو لیسا: با زور بردمش تو ماشین و خواستم ببرمش بیمارستان با حرفا و کارایی که کرد قلبمو هزار تیکه کرد اونلحظه واقعا دوست داشتم بمیرم یعنی اون واقعا منو دوست نداشته؟؟فقط برای اون دختره ی دزد این بلارو سر من اورد؟؟نتونستم بغضمو نگه دارم و بغضم ترکید بی صدا اشک میریختم
کوک: اشک تمساح میبینم(پوزخند)
لیسا:کوک... هققق من واقعا دوست داشتم هققق چرا اینکارو باهام کردی
کوک:همینقدر که تو دوسم داشتی منم آیو رو دوست داشتم ولی تو نابودش کردی
لیسا: من ازششکایت کردم چون کار اشتباهی میکرد ولی اون خودش خودشو کشت
کوک: اون هیچوقت کار اشتباهی نمیکنه
لیسا: ولش کن رسیدیم پیاده شو
لیسا: اون دختر دزده؟ تو اونو از کجا میشناسی
کوک: اون همه زندگی من بود قرار بود باهاش ازدواج کنم ولی تو کشتیش تو باعث شدی بمیره
لیسا: چوی آیو یه دختر فقیر بود که از همه طلا و پول میدزدید طبق قانون باید حبس ابد میشد اما خودش خودکشی کرد
کوک: خفه شو(داد) آیو هیچوقت دزدی نمیکرد اون مثل یه فرشته بود
لیسا: کوک چرا خودتو گول میزنی؟؟
کوک: اگه تو ازش شکایت نمیکردی اون نمیمرد
لیسا: اون از من دزدی کرد!
کوک: که چی ؟؟؟ هااا الان دلت خنک شد ؟؟ فرشته من مرد بخاطر تو
لیسا: چرا منو مقصر میدونی؟؟ اون از مردم دزدی میکرد
کوک:خفه شووو(افتاد رو لیسا و خواست خفش کنه)
لیسا: ج...ج هققق جون..گ کو..ک به خ..ود...ت بی..ا
کوک: بمیر(با داد)
ویو لیسا: اون لحظه فقط به فکر نجات خودم بودم...
دستمو سمت میز بردمو یهلیوان برداشتم و محکم کوبیدمتو سر جونگ کوک
کوک: اخخخخ (تعادلش و از دست داد دستشو از روگردن لیسا برداشت)
لیسا: ج.... جونگ کوک خوبی؟؟؟ چیزیت نشد؟(گریه)
کوک: (خنده و بغض) لیسا نظرت چیه باهم بمیریم ؟؟من میرم پیش آیو توام میری تو جهنم میپوسی
لیسا:جونگ کوک بس کن آیو نمیخواد تو همچین کاری کنی
کوک:نه اون از تو متنفره(داد)
لیسا: جونگ کوکداره از سرتخونمیره بیا بریم بیمارستان
کوک: چرا داری ادای آدمای خوبو در میاری؟؟ من اونجونگ کوکی نیستم که برات میمیره جونگ کوکی هستن که میخواد بمیری
لیسا: مهم نیست اگه بخوای میمیرم ولی الان فقط بیا بریم بیمارستان
ویو لیسا: با زور بردمش تو ماشین و خواستم ببرمش بیمارستان با حرفا و کارایی که کرد قلبمو هزار تیکه کرد اونلحظه واقعا دوست داشتم بمیرم یعنی اون واقعا منو دوست نداشته؟؟فقط برای اون دختره ی دزد این بلارو سر من اورد؟؟نتونستم بغضمو نگه دارم و بغضم ترکید بی صدا اشک میریختم
کوک: اشک تمساح میبینم(پوزخند)
لیسا:کوک... هققق من واقعا دوست داشتم هققق چرا اینکارو باهام کردی
کوک:همینقدر که تو دوسم داشتی منم آیو رو دوست داشتم ولی تو نابودش کردی
لیسا: من ازششکایت کردم چون کار اشتباهی میکرد ولی اون خودش خودشو کشت
کوک: اون هیچوقت کار اشتباهی نمیکنه
لیسا: ولش کن رسیدیم پیاده شو
۷.۳k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.