Fic:are you ghost??part14
لیسا: نهه نمیخوام آزادم کن میخوام برم
هیونجین: اوه واقعا نمیخوای به قبل برگردیم؟
لیسا: نه اصلا حالم بهم میخوره
هیونجین: پس تا آخر عمرت اینجا بدون هیچ آب و غذایی بمون(پوزخند)
لیسا: ههههه جنی نجاتم میده
هیونجین: به نظرت جنی میتونه حریف من شه؟
لیسا: اگه بخواد مثل آب خوردن میکشتت
هیونجین:( خنده) باشه(رفت)
ویوجنی: با سر درد بدی بلند شدم که یهو همچی یادم اومد
ولی لیسا اصلا کجا بود؟
که یهو گوشی لیسا رو دیدم سریع رفتم برش داشتم که صفحه چت هیونجین باز شد
که یهو با خودم گفتم اون که روانیه نکنه کار هیونجینه
مونده بودم چیکار کنم نمیدونستم از کی کمک بخوام حتی اگه از اون دو تا نره غولم بخوام شمارشونو ندارم
هاااا لیسا شماره جونگ کوکو داره
زنگ زد
جنی: اوپااا؟؟
کوک: جنی تویی؟؟
جنی: ارههه جونگ کوکا لیسا رو دزدیدن
کوک: ها؟؟؟
جنی: تروخدا یکاری کن
کوک: میدونی کی دزدیدش؟؟
جنی: اره دوست پسر قبلیش
کوک: هر چی اطلاعات داری ازش بهم بگو
جنی: اسمش هوانگ هیونجینه قدش حدودای ۱۸۰ و لاغر خیلی قشنگه کوک: اوک(قطع کرد)
کوک: تهیونگاا لیسا رو دزدین به شوگا زنگ بزن ردیابیش کنه(شوگا دوست مافیاشونه)
ته: چی؟؟؟ باشه
ته: الو شوگا خوبی؟
شوگا: هوم چیزی شده
ته: شوگا میتونی مشخصات کسی که میگم و ردیابی کنی؟
شوگا :اره اسمشو بگی بسه
ته: کوک اسمشو بگو
کوک: اسمش هوانگ هیونجین
شوگا: لوکیشنشو اس ام اس میکنم برات
ته: اوکی
کوک:وای تهیونگ اگه بلایی سرش بیاره چی
ته: نمیدونم
صدای اس ام اس
کوک: خب من میرم جایی که این اشغال هست
ته: منم میام
کوک: باش
ویو کوک: رفتیم تو ماشین و بعد چند دقیقه رسیدیم
ویو لیسا: چون ضربه به سرم خورده بود همینطور داشت از سرم خون میرفت و حالم خیلی بد بود چقدر باید این بدبختی هارو تحمل کنم
هیونجین: شما ها کی هستین تو خونه من
کوک: من باید بپرسم که تو که هستی که دوس دختر منو دزدیدی(جااان)
هیونجین: دوست دختر؟؟ ههه
کوک: چیه باورت نمیشه هیچوقت دوستت نداشته؟؟
هیونجین: دهنتو ببند مرتیکه
ویو لیسا: یه صدای کوک شنیدم
لیسا: توهم زدم؟؟
کوک: لیساااا کجایی(داد)
لیسا: جونگ کوکاااا من اینجام(داد)
هیونجین: ههه فکر کردی مثل فیلما قهرمان بازی در میاری و دوست دخترتو نجات میدی؟؟ کور خوندی
هیونجین این حرفو زد و رفت در اتاق لیسا رو باز کرد یه چاقو برداشت و گذاشت رو گردن لیسا و شروع کرد فشار دادن
لیسا: اخخخ هیونجین چیکار میکنی
هیونجین:به نعفته همین الان گمشی بری وگرنه برات بد میشه
کوک: باهاش کاری نداشته باش تو اگه دوس داشتی اینکارو باهاش نمیکردی(داد)
هیونجین: وقتی اون تورو انتخاب کرده باید تنبیه شه
هیونجین: اوه واقعا نمیخوای به قبل برگردیم؟
لیسا: نه اصلا حالم بهم میخوره
هیونجین: پس تا آخر عمرت اینجا بدون هیچ آب و غذایی بمون(پوزخند)
لیسا: ههههه جنی نجاتم میده
هیونجین: به نظرت جنی میتونه حریف من شه؟
لیسا: اگه بخواد مثل آب خوردن میکشتت
هیونجین:( خنده) باشه(رفت)
ویوجنی: با سر درد بدی بلند شدم که یهو همچی یادم اومد
ولی لیسا اصلا کجا بود؟
که یهو گوشی لیسا رو دیدم سریع رفتم برش داشتم که صفحه چت هیونجین باز شد
که یهو با خودم گفتم اون که روانیه نکنه کار هیونجینه
مونده بودم چیکار کنم نمیدونستم از کی کمک بخوام حتی اگه از اون دو تا نره غولم بخوام شمارشونو ندارم
هاااا لیسا شماره جونگ کوکو داره
زنگ زد
جنی: اوپااا؟؟
کوک: جنی تویی؟؟
جنی: ارههه جونگ کوکا لیسا رو دزدیدن
کوک: ها؟؟؟
جنی: تروخدا یکاری کن
کوک: میدونی کی دزدیدش؟؟
جنی: اره دوست پسر قبلیش
کوک: هر چی اطلاعات داری ازش بهم بگو
جنی: اسمش هوانگ هیونجینه قدش حدودای ۱۸۰ و لاغر خیلی قشنگه کوک: اوک(قطع کرد)
کوک: تهیونگاا لیسا رو دزدین به شوگا زنگ بزن ردیابیش کنه(شوگا دوست مافیاشونه)
ته: چی؟؟؟ باشه
ته: الو شوگا خوبی؟
شوگا: هوم چیزی شده
ته: شوگا میتونی مشخصات کسی که میگم و ردیابی کنی؟
شوگا :اره اسمشو بگی بسه
ته: کوک اسمشو بگو
کوک: اسمش هوانگ هیونجین
شوگا: لوکیشنشو اس ام اس میکنم برات
ته: اوکی
کوک:وای تهیونگ اگه بلایی سرش بیاره چی
ته: نمیدونم
صدای اس ام اس
کوک: خب من میرم جایی که این اشغال هست
ته: منم میام
کوک: باش
ویو کوک: رفتیم تو ماشین و بعد چند دقیقه رسیدیم
ویو لیسا: چون ضربه به سرم خورده بود همینطور داشت از سرم خون میرفت و حالم خیلی بد بود چقدر باید این بدبختی هارو تحمل کنم
هیونجین: شما ها کی هستین تو خونه من
کوک: من باید بپرسم که تو که هستی که دوس دختر منو دزدیدی(جااان)
هیونجین: دوست دختر؟؟ ههه
کوک: چیه باورت نمیشه هیچوقت دوستت نداشته؟؟
هیونجین: دهنتو ببند مرتیکه
ویو لیسا: یه صدای کوک شنیدم
لیسا: توهم زدم؟؟
کوک: لیساااا کجایی(داد)
لیسا: جونگ کوکاااا من اینجام(داد)
هیونجین: ههه فکر کردی مثل فیلما قهرمان بازی در میاری و دوست دخترتو نجات میدی؟؟ کور خوندی
هیونجین این حرفو زد و رفت در اتاق لیسا رو باز کرد یه چاقو برداشت و گذاشت رو گردن لیسا و شروع کرد فشار دادن
لیسا: اخخخ هیونجین چیکار میکنی
هیونجین:به نعفته همین الان گمشی بری وگرنه برات بد میشه
کوک: باهاش کاری نداشته باش تو اگه دوس داشتی اینکارو باهاش نمیکردی(داد)
هیونجین: وقتی اون تورو انتخاب کرده باید تنبیه شه
۹.۱k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.