Fake BTS
part ²
ات: افففف باشه
پاشدم دراز کشیدم روتخت که مامانم اومد شلوارمو شرطمو کشید پایین تا ببینه کـ.و.ن مبارکم سیاه شده یانه
م.ا : وایی خدایا ببین نگاه قرمز کرده
یهو آجوما اومد داخل
آجوما :خانوم کنسول آب یخ آوردم
ات:یا آجوما چشماتو ببند
آجوما :خانوم من که
م.ا:مرسی آجوما میتونی بری تا این با جیغ و داداش خونه رو رو سرمون خراب نکرده
آجوما :(خنده ریز) چشم خانم
مامانم کنسول آب یخ رو از آجوما گرفت و گذاشت رو بـ.و.تـ.م
ات: (جیغغغغغغغغغ) مامان یخه آخ
م.ا:وایی کر شدم تحمل کن دیگه همینجا بخواب تا من برم واست پماد بیارم بزنم روش
ات: خودم میزنم
م.ا:باشه
مامان رفت پماد آورد داددستم بعدش درو اتاقو بست و رفت منم پاشدم تو آینه یه نگاه کردم که دیدم بد جور زدم خودمو کبود کردم واییی حالا اگه تهیونگ ببینه چی عیش دختر چرا چرت میگی اون آخه چه جوری میخواد ک.و.ن تورو ببینه
اوففففف پمادو زدم روش و روی شکم خوابیدم رو تخت بعد بالشتو گذاشتم زیر دستم لبتابو برداشتم فیلم گذاشتم ببینم
چند مین بعد
غرق فیلم بودم که مامانم اومد تو اتاق
م.ا:ات بابات اومد آماده شو 1 ساعت دیگه میان
ات :چیییی یک ساعت مامان من چه طوری تو 1 ساعت آماده شم
م.ا:عهههه کم غر بزن پیر میشی بعد سگم نگات نمیکنه همینه که هس
ات:ملت مامان دارن مام مامان داریم
م.ا:چشه مگه دلتم بخواد دختره ی عنتر
ات : عیشششش
مامان رفت منم پاشدم آرایش کردمو موهامو بالا بستم و حالت دادم بعد لباس پوشیم کفشاموهم پوشیدم بعدش یه نگاه به خودم کردم
ات:اوفف چه جیگری شدم به خدا بردپیتم رو من کراش میزنه
یهو مامان درو باز کرد
م.ا:ات زود بیا پایین اومدن
ات:باشه اومدم
داشتم از پله ها میرفتم پایین توی این مدت اصلا بهشون نگاهی نکردم به پایان پله ها رسیدم وبه سمت مهمونا رفتم خاله و عمو رو دیدم بعدش نگاهم رفت روی تهیونگ خیلی جذاب شده بود با اون موهای فرفری که ریخته بود تو صورتش بغمرفته بود چشمام پر شده بود اما سعی کردم بایه لبخند پنهونش کنم
ات :سلام خیلی خوش اومدیدی
ب.ت:او ات دخترم چه بزرگ شدی
م.ت:سلام دخترم
ات:آه ممنون
ات:به تهیونگ نگاه کردم ویه سلام خشک گردم اونم سرد جوابم داد درست مثل قبلنا
رفتم کنار مامانم نشستم
ات:سلام پدر
پ.ا:سلام دختر چطوری مامانت گفت از پله ها افتادی حالت خوبه
ات:ممنون بابایی خوبم (لبخند )
واییی کـ.و.نـ.م درد میکرد یکم جابه جا شدمو پاهاما دراز کردم
م.ا:ات دختر پاتو جمع کن امشب سوتی نده خوب (یواش کنار گوش ات )
ات : باشه عیششش
پاهامو جمع کردم برزگترا درمورد منو تهینگ و عروسی و این چیزا حرف میزدن
ادامه کامنت
فالو♡
ات: افففف باشه
پاشدم دراز کشیدم روتخت که مامانم اومد شلوارمو شرطمو کشید پایین تا ببینه کـ.و.ن مبارکم سیاه شده یانه
م.ا : وایی خدایا ببین نگاه قرمز کرده
یهو آجوما اومد داخل
آجوما :خانوم کنسول آب یخ آوردم
ات:یا آجوما چشماتو ببند
آجوما :خانوم من که
م.ا:مرسی آجوما میتونی بری تا این با جیغ و داداش خونه رو رو سرمون خراب نکرده
آجوما :(خنده ریز) چشم خانم
مامانم کنسول آب یخ رو از آجوما گرفت و گذاشت رو بـ.و.تـ.م
ات: (جیغغغغغغغغغ) مامان یخه آخ
م.ا:وایی کر شدم تحمل کن دیگه همینجا بخواب تا من برم واست پماد بیارم بزنم روش
ات: خودم میزنم
م.ا:باشه
مامان رفت پماد آورد داددستم بعدش درو اتاقو بست و رفت منم پاشدم تو آینه یه نگاه کردم که دیدم بد جور زدم خودمو کبود کردم واییی حالا اگه تهیونگ ببینه چی عیش دختر چرا چرت میگی اون آخه چه جوری میخواد ک.و.ن تورو ببینه
اوففففف پمادو زدم روش و روی شکم خوابیدم رو تخت بعد بالشتو گذاشتم زیر دستم لبتابو برداشتم فیلم گذاشتم ببینم
چند مین بعد
غرق فیلم بودم که مامانم اومد تو اتاق
م.ا:ات بابات اومد آماده شو 1 ساعت دیگه میان
ات :چیییی یک ساعت مامان من چه طوری تو 1 ساعت آماده شم
م.ا:عهههه کم غر بزن پیر میشی بعد سگم نگات نمیکنه همینه که هس
ات:ملت مامان دارن مام مامان داریم
م.ا:چشه مگه دلتم بخواد دختره ی عنتر
ات : عیشششش
مامان رفت منم پاشدم آرایش کردمو موهامو بالا بستم و حالت دادم بعد لباس پوشیم کفشاموهم پوشیدم بعدش یه نگاه به خودم کردم
ات:اوفف چه جیگری شدم به خدا بردپیتم رو من کراش میزنه
یهو مامان درو باز کرد
م.ا:ات زود بیا پایین اومدن
ات:باشه اومدم
داشتم از پله ها میرفتم پایین توی این مدت اصلا بهشون نگاهی نکردم به پایان پله ها رسیدم وبه سمت مهمونا رفتم خاله و عمو رو دیدم بعدش نگاهم رفت روی تهیونگ خیلی جذاب شده بود با اون موهای فرفری که ریخته بود تو صورتش بغمرفته بود چشمام پر شده بود اما سعی کردم بایه لبخند پنهونش کنم
ات :سلام خیلی خوش اومدیدی
ب.ت:او ات دخترم چه بزرگ شدی
م.ت:سلام دخترم
ات:آه ممنون
ات:به تهیونگ نگاه کردم ویه سلام خشک گردم اونم سرد جوابم داد درست مثل قبلنا
رفتم کنار مامانم نشستم
ات:سلام پدر
پ.ا:سلام دختر چطوری مامانت گفت از پله ها افتادی حالت خوبه
ات:ممنون بابایی خوبم (لبخند )
واییی کـ.و.نـ.م درد میکرد یکم جابه جا شدمو پاهاما دراز کردم
م.ا:ات دختر پاتو جمع کن امشب سوتی نده خوب (یواش کنار گوش ات )
ات : باشه عیششش
پاهامو جمع کردم برزگترا درمورد منو تهینگ و عروسی و این چیزا حرف میزدن
ادامه کامنت
فالو♡
۶.۵k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.