My weird girlfriend
My weird girlfriend
P11
_ وقتی سوار ماشین شدیم..جونگکوک مشکوک میزد..همش نگاه میکرد به جیمین و میخندید..عجیب بود.
_هی
+ جان
_ چرا همش میخندی
+هیچی هیچی
دوباره به جیمین نگاه کرد و خندید بیخیالش شدمو گوشیمو روشن کردم
+تو...چرا همش سرت تو گوشیه؟
_منظور
+ هروقت میبینمت یا گوشی دستته یا سگ میشی برام
_ خودتی..
+ حالا چرا سرت انقدر توگوشیه
_ به شوما ربطی نداره
+ هیی نکنه دوست پسر پیدا کردی
پوکر نگاهش کردم
ج:ولش کن بزار هرکاری میخواد بکنه
_تو چجوری اومدی پایه دوازدهم خیلی..اسکلی..
+ میدونم(لبخند
_آیششش
ماشین ایستاد رسیده بودیم کیفمو انداختم شونم،درو باز کردم پیاده شدم
+ هی هی میخواستم پوز بدم برا دوستام
ج:بیخیال(چپ نگاهش کرد
+چراا
ج:انقدر اذیتش نکن
+ گفتم که پسرا با اذیت کردن دخترا هدف دارن
ج:هدف؟
+ تو چجوری میخوای مخ بزنی پسرا با اذیت کردن دختر روبروشون احساساتشو بهش ابراز میکنه
ج:عا...خب حق میدم بهت جسیکا زیارم بدک نیست
+هوییی نبینم مخشو بزنی
ج:نه نگران نباش..
+خوبه
رفتیم سالن و دیدم جسیکا داره با سوا بحث میکنه
+ چیشده باز
ویو جسیکا:
_ تحمل مسخره بازی های جونگکوک رو نداشتم تنهایی رفتم مدرسه،وقتی وارد مدرسه شدم دختر دیروزه پاشو دراز کرد افتادم زمین یکم دردم گرفت و یکمی هم زخمی شد،،
سوا:اوه..سوری بیب ندیدم
_ اوو واقعا؟
سوا:اهوم
_ فکر نکنم
سوا:منظور؟
_ خنگم که هستی !
سوا:یاا مواظب حرف زدنت باش
به جلو قدم برداشتم و رفتم جلو با هر قدمم میرقت عقب هلش دادم چسبید به دیوار از چشماش ترسو میدیدم
_ هی بیب! بهتره با من درگیر نشی
جوابی نداد...که جونگکوک اومد پیشمون
+ چیشده باز
_ هیچی این دوستمون داشت ازم معذرت خواهی میکرد..مگه نه؟(پوزخند،نگاه جدی
+ باشه،بیا بریم کارت دارم...
_ باشه،تنکیو بیب(پوزخند
...
...
سوا:آیشششش ..لعنتی،،نشونت میدم جئون جسیکا!
_ چیکارم داری
+ عا...امروز با دوستام میریم گیم بزنیم میای؟
_ باشه،میرم کلاس.
+ باشه، زیادم درگیر نشو خواهشا
_ مواظب خودم هستم..جواب گوی درستی هم هستم
+ از دست تو
از پلع ها بالا رفتم،وارد کلاس شدم همه بهم نگاه میکردن،انگار دختر ندیدن...مین کیو اومد و دستشو گذاشت روی میزم،نگاه نکردم بهش،گوشیمو روشن کردم،داشتم به عکسای مادرم نگاه میکردم...
🐽هی خانم جئون
جوابشو ندادم...
تعجب کردم ساکت موند ... اما..یکی گوشیو از دستم گرفت...
🐽 هی هی بدش من،،اووو پرنسس چه عکساییم داره...
_یااااا بدش من
از جام بلند شدم و رفتم جلو عقب رفت ، نزدیک پنجره شد...
گالریم حساس بودم،،،چندتای عکس و ویدیو از گذشتم داشتم...اگه کسی میدید....نابود میشدم!
_ بدش من
🐽 پسرا دست به کار شین
دوتا از همدستیاش دستامو گرفتن،زور زیادی داشتم هرچقدر کردم نتونستم بکشم بیرون...
🐽 اگع گوشیتو میخوای...باید برام زانو بزنی و درمورد دیروز ازم معذرت خواهی کنی..و بشی برده من!
خنده مسخره ای کردم.
_ بردع؟ بمیرمم عمرا بزارم برام قلدری کنی...
با دستش علامت داد...منو کشوندن به بیرون...
_ یااا ....ولم کنن
کسی زیاد تو کلاس نبود معلوم بود ازش میترسن..
_ کجا میبری منو(داد
🐽آیش چقدر جیغ جیغویی
بردن اتاق هنر..پرده هاشو کشیدن کسی هم نمیتونست مارو ببینه درو قفل کرد ...
🐽 ولش کنید...
اینبار واقعا ترسیدع بودم....
🐽 دو گزینه برای گرفتن گوشیت هست..یا چیزی که چند دقیقع پیش گفتم یا کتک بزنم کدوم؟
🐶 هی مینکیو برای شکنجه دادن خوبه ها...بدن سفیدی داره حیف نیست یکم بنفش و قرمز باشه؟(پوزخند
_ خفه شو..،باشه گزینه اول اما باید اول گوشیمو بدی...
نگاهی به دوستاش کرد
🐽باشه..اما..وای به حالت منو مسخره خودت کنی
P11
_ وقتی سوار ماشین شدیم..جونگکوک مشکوک میزد..همش نگاه میکرد به جیمین و میخندید..عجیب بود.
_هی
+ جان
_ چرا همش میخندی
+هیچی هیچی
دوباره به جیمین نگاه کرد و خندید بیخیالش شدمو گوشیمو روشن کردم
+تو...چرا همش سرت تو گوشیه؟
_منظور
+ هروقت میبینمت یا گوشی دستته یا سگ میشی برام
_ خودتی..
+ حالا چرا سرت انقدر توگوشیه
_ به شوما ربطی نداره
+ هیی نکنه دوست پسر پیدا کردی
پوکر نگاهش کردم
ج:ولش کن بزار هرکاری میخواد بکنه
_تو چجوری اومدی پایه دوازدهم خیلی..اسکلی..
+ میدونم(لبخند
_آیششش
ماشین ایستاد رسیده بودیم کیفمو انداختم شونم،درو باز کردم پیاده شدم
+ هی هی میخواستم پوز بدم برا دوستام
ج:بیخیال(چپ نگاهش کرد
+چراا
ج:انقدر اذیتش نکن
+ گفتم که پسرا با اذیت کردن دخترا هدف دارن
ج:هدف؟
+ تو چجوری میخوای مخ بزنی پسرا با اذیت کردن دختر روبروشون احساساتشو بهش ابراز میکنه
ج:عا...خب حق میدم بهت جسیکا زیارم بدک نیست
+هوییی نبینم مخشو بزنی
ج:نه نگران نباش..
+خوبه
رفتیم سالن و دیدم جسیکا داره با سوا بحث میکنه
+ چیشده باز
ویو جسیکا:
_ تحمل مسخره بازی های جونگکوک رو نداشتم تنهایی رفتم مدرسه،وقتی وارد مدرسه شدم دختر دیروزه پاشو دراز کرد افتادم زمین یکم دردم گرفت و یکمی هم زخمی شد،،
سوا:اوه..سوری بیب ندیدم
_ اوو واقعا؟
سوا:اهوم
_ فکر نکنم
سوا:منظور؟
_ خنگم که هستی !
سوا:یاا مواظب حرف زدنت باش
به جلو قدم برداشتم و رفتم جلو با هر قدمم میرقت عقب هلش دادم چسبید به دیوار از چشماش ترسو میدیدم
_ هی بیب! بهتره با من درگیر نشی
جوابی نداد...که جونگکوک اومد پیشمون
+ چیشده باز
_ هیچی این دوستمون داشت ازم معذرت خواهی میکرد..مگه نه؟(پوزخند،نگاه جدی
+ باشه،بیا بریم کارت دارم...
_ باشه،تنکیو بیب(پوزخند
...
...
سوا:آیشششش ..لعنتی،،نشونت میدم جئون جسیکا!
_ چیکارم داری
+ عا...امروز با دوستام میریم گیم بزنیم میای؟
_ باشه،میرم کلاس.
+ باشه، زیادم درگیر نشو خواهشا
_ مواظب خودم هستم..جواب گوی درستی هم هستم
+ از دست تو
از پلع ها بالا رفتم،وارد کلاس شدم همه بهم نگاه میکردن،انگار دختر ندیدن...مین کیو اومد و دستشو گذاشت روی میزم،نگاه نکردم بهش،گوشیمو روشن کردم،داشتم به عکسای مادرم نگاه میکردم...
🐽هی خانم جئون
جوابشو ندادم...
تعجب کردم ساکت موند ... اما..یکی گوشیو از دستم گرفت...
🐽 هی هی بدش من،،اووو پرنسس چه عکساییم داره...
_یااااا بدش من
از جام بلند شدم و رفتم جلو عقب رفت ، نزدیک پنجره شد...
گالریم حساس بودم،،،چندتای عکس و ویدیو از گذشتم داشتم...اگه کسی میدید....نابود میشدم!
_ بدش من
🐽 پسرا دست به کار شین
دوتا از همدستیاش دستامو گرفتن،زور زیادی داشتم هرچقدر کردم نتونستم بکشم بیرون...
🐽 اگع گوشیتو میخوای...باید برام زانو بزنی و درمورد دیروز ازم معذرت خواهی کنی..و بشی برده من!
خنده مسخره ای کردم.
_ بردع؟ بمیرمم عمرا بزارم برام قلدری کنی...
با دستش علامت داد...منو کشوندن به بیرون...
_ یااا ....ولم کنن
کسی زیاد تو کلاس نبود معلوم بود ازش میترسن..
_ کجا میبری منو(داد
🐽آیش چقدر جیغ جیغویی
بردن اتاق هنر..پرده هاشو کشیدن کسی هم نمیتونست مارو ببینه درو قفل کرد ...
🐽 ولش کنید...
اینبار واقعا ترسیدع بودم....
🐽 دو گزینه برای گرفتن گوشیت هست..یا چیزی که چند دقیقع پیش گفتم یا کتک بزنم کدوم؟
🐶 هی مینکیو برای شکنجه دادن خوبه ها...بدن سفیدی داره حیف نیست یکم بنفش و قرمز باشه؟(پوزخند
_ خفه شو..،باشه گزینه اول اما باید اول گوشیمو بدی...
نگاهی به دوستاش کرد
🐽باشه..اما..وای به حالت منو مسخره خودت کنی
۶.۴k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.