<غرق شده در تاریکی ها > پارت نهم:)
گلاریس سیریوس را دید که دست دو دختر را گرفته است و یک دختر دیگر نیز آن طرف ایستاده بود. یک خانمی که هم قد خودِ سیریوس بود هم در کنار سیریوس ایستاده بود. سیریوس لبخندی به گلاریس زد و گفت: اجاره ی ورود میدین بانو ؟!
گلاریس با تعجب فقط به آنها نگاه میکرد. سیریوس به همراه سه دختر و زن وارد عمارت شد. گلاریس آنها را به داخل خانه هدایت کرد. آنها روی مبل نشستند. گلاریس گفت: باورمم نمیشههه... سیریوس اینااا دختراتَن نههه؟!
سیریوس: آره دیگهه دخترامَن.. ( و دستش را در موهایش فرو برد )
گلاریس: و این خانمِ زیبا هم باید همسَرت باشهع...
سیریوس سرش را به نشانه ی تایید تکان داد و گفت: آرهه.. آندرومدا رایت هست..
گلاریس به آندرومدا لبخند زد و گفت: کوچولو هاتو معرفی نمیکنی؟!
سیریوس: اولی الیانا، دومی رُزا، سومی اِما ...
گلاریس نگاهی به آنها انداخت و از ذوق اشک در چشمانَش جمع شد.... و گفت: خعلیی قشنگَن... من الان برمیگردم...( و بلند شد و به داخل آشپز خانه رفت)
گلاریس قهوه را آماده کرد و دوباره به سمت آنها برگشت . سیریوس گفت: پس.. ریگولوس کجاست؟!
گلاریس: کُلِ دیشب رو بیدار بود.. خوابه..
بالاخره شما ها رَم آوردم :))
لایک?
گلاریس با تعجب فقط به آنها نگاه میکرد. سیریوس به همراه سه دختر و زن وارد عمارت شد. گلاریس آنها را به داخل خانه هدایت کرد. آنها روی مبل نشستند. گلاریس گفت: باورمم نمیشههه... سیریوس اینااا دختراتَن نههه؟!
سیریوس: آره دیگهه دخترامَن.. ( و دستش را در موهایش فرو برد )
گلاریس: و این خانمِ زیبا هم باید همسَرت باشهع...
سیریوس سرش را به نشانه ی تایید تکان داد و گفت: آرهه.. آندرومدا رایت هست..
گلاریس به آندرومدا لبخند زد و گفت: کوچولو هاتو معرفی نمیکنی؟!
سیریوس: اولی الیانا، دومی رُزا، سومی اِما ...
گلاریس نگاهی به آنها انداخت و از ذوق اشک در چشمانَش جمع شد.... و گفت: خعلیی قشنگَن... من الان برمیگردم...( و بلند شد و به داخل آشپز خانه رفت)
گلاریس قهوه را آماده کرد و دوباره به سمت آنها برگشت . سیریوس گفت: پس.. ریگولوس کجاست؟!
گلاریس: کُلِ دیشب رو بیدار بود.. خوابه..
بالاخره شما ها رَم آوردم :))
لایک?
۲.۵k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.