پارت 37
#پارت_37
معلم جذاب من👨🏻🏫🍓
الان با خودش میگه دختره چقدر نحسه یبار نشست تو ماشینم هم روکش صندلیم و به فنا داد هم خود ماشینو...عرررررر
چشمام و با درد محکم رو هم فشار دادم که پیام داد:
-اونجا نتتون همینه دیگه،فدای سرت😂
دندون قروچه ای کردم و تو دلم گفتم:
+این الان محل زندگیم و مسخره کرد؟!
خونی برینم بهش حدشو بدونه؟!
مرتیکه خر!!
قیافه گرفتم و براش نوشتم:
+چطوری تصادف کردید؟!😕
در حال نوشتن بود که درجا از صفحه چتش بیرون اومدم که فکر نکنه تو صفحه اش خوابیده ام...
-راستش من تصادف نکردم،تصادف منو کرد!!!
بعد از یکی دو دقیقه سینش کردم و گفتم:
-یعنی چی؟!
جوری که سریع سینم میکرد فهمیدم اون تو صفحه ام چِت شده!!
لبخند پیروز مندانه ای زدم که گفت:
-والا یه موتوری با بیل کلنگ خورد به ماشینم!!
مدرک که ازش گرفتم از قضا فامیلیشم نعمتی بود!! گفتم شاید بشناسیش؟!
سرمو بالا آوردم و به نقطه نامعلوم خیره شدم و تو دلم گفتم:
+بیل و کلنگ؟! موتور؟! نعمتی؟!
محکم داد زدم:
+بابااااااااا نههههه
معلم جذاب من👨🏻🏫🍓
الان با خودش میگه دختره چقدر نحسه یبار نشست تو ماشینم هم روکش صندلیم و به فنا داد هم خود ماشینو...عرررررر
چشمام و با درد محکم رو هم فشار دادم که پیام داد:
-اونجا نتتون همینه دیگه،فدای سرت😂
دندون قروچه ای کردم و تو دلم گفتم:
+این الان محل زندگیم و مسخره کرد؟!
خونی برینم بهش حدشو بدونه؟!
مرتیکه خر!!
قیافه گرفتم و براش نوشتم:
+چطوری تصادف کردید؟!😕
در حال نوشتن بود که درجا از صفحه چتش بیرون اومدم که فکر نکنه تو صفحه اش خوابیده ام...
-راستش من تصادف نکردم،تصادف منو کرد!!!
بعد از یکی دو دقیقه سینش کردم و گفتم:
-یعنی چی؟!
جوری که سریع سینم میکرد فهمیدم اون تو صفحه ام چِت شده!!
لبخند پیروز مندانه ای زدم که گفت:
-والا یه موتوری با بیل کلنگ خورد به ماشینم!!
مدرک که ازش گرفتم از قضا فامیلیشم نعمتی بود!! گفتم شاید بشناسیش؟!
سرمو بالا آوردم و به نقطه نامعلوم خیره شدم و تو دلم گفتم:
+بیل و کلنگ؟! موتور؟! نعمتی؟!
محکم داد زدم:
+بابااااااااا نههههه
۲.۸k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.