پارت پنجم:)
بعد از وارد شدن هرماینی دراکو به او نگاهی انداخت و گفت: تو اینجاا چه غلطی میکنی ها؟؟
هرماینی: به تو هیچ ربطی نداره.. تو اینجا چی کار میکنی.؟.
دراکو: الان میبینی...
پروفسور اسنیپ باهمان قیافه خشک همیشگی اش به دراکو گفت: سلام دراکو.. چیزی میخوای؟
دراکو به سرعت چوبدستی اش را به سمت پروفسور اسنیپ گرفت و گفت: چیزه خاصی نمیخوام فقط..
هرماینی حرف دراکو را قطع کرد و گفت: میخوای چی کار کنی.. ؟!
دراکو با عصبانیت: لطفا دو دقه اون دهنتو ببند هرماینی
دراکو آستینش را بالا زد بله.. علامت شوم مرگ خواری هرماینی سر جایش منجمد شد خواست چیزی بگوید ولی حرفی از دهانش بیرون نمی آمد دراکو روبه اسنیپ گفت: منم دیگه الان از شماهام.. (صدایش میلرزید) اون بهم یه ماموریت داده.. فک کنم تا الان فهمیدی چیه؟!
هرماینی با صدای بلند گفت: نع ابله تو این کارو نمیکنی... دراکو دیگر صبرش تمام شد و او نیز با عصبانیت گفت: اگهه لازمم بدونمم تو رو همم می کشمم گرنجر!!
هرماینی دیگر حرفی نزد..
دراکو ورد ورد مرگ را نگفت ورد شکنجه را گفت و پیکر بی جان اسنیپ روی زمین افتاد دراکو با چشمانی که اکنون از اشک لبریز بود به جنازه اسنیپ نگاه میکرد...
هرماینی: به تو هیچ ربطی نداره.. تو اینجا چی کار میکنی.؟.
دراکو: الان میبینی...
پروفسور اسنیپ باهمان قیافه خشک همیشگی اش به دراکو گفت: سلام دراکو.. چیزی میخوای؟
دراکو به سرعت چوبدستی اش را به سمت پروفسور اسنیپ گرفت و گفت: چیزه خاصی نمیخوام فقط..
هرماینی حرف دراکو را قطع کرد و گفت: میخوای چی کار کنی.. ؟!
دراکو با عصبانیت: لطفا دو دقه اون دهنتو ببند هرماینی
دراکو آستینش را بالا زد بله.. علامت شوم مرگ خواری هرماینی سر جایش منجمد شد خواست چیزی بگوید ولی حرفی از دهانش بیرون نمی آمد دراکو روبه اسنیپ گفت: منم دیگه الان از شماهام.. (صدایش میلرزید) اون بهم یه ماموریت داده.. فک کنم تا الان فهمیدی چیه؟!
هرماینی با صدای بلند گفت: نع ابله تو این کارو نمیکنی... دراکو دیگر صبرش تمام شد و او نیز با عصبانیت گفت: اگهه لازمم بدونمم تو رو همم می کشمم گرنجر!!
هرماینی دیگر حرفی نزد..
دراکو ورد ورد مرگ را نگفت ورد شکنجه را گفت و پیکر بی جان اسنیپ روی زمین افتاد دراکو با چشمانی که اکنون از اشک لبریز بود به جنازه اسنیپ نگاه میکرد...
۲.۸k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.