پارت«¹²
پارت«¹²
فیک«ازدواج اجباری؟
"""""""""""""""""""""""""""""""
ویو بورام«کشتنش؟، خون به پا میکنم؟! معلومه چون هنوز نفهمیدن من کیم😏
وارد دستشویی شدم
زنگش زدم،
+که کشتنش؟ نه؟
؟ از کجا فهمیدی...
+اونش مهم نیستتت
+چرا نگفتیییی
+چرا نگفتی کل وجودمو کشتننن هاا؟«جیغ»
؟ خودش گفت
+تو چرا نگفتی چرا؟
+تو میدونستی به من نگفتییی میدوستی مثه چی دلتنگشمممم«جیغ»
؟ بورامم اروممم
روش قعطش کردم
که نمیگین همه جارو بهم ریختم
+هه اون بورام قدیم برگشت«تلخنده»
جیغ بلندی کشیدم
+رفتی نه؟
زود رفتیاا
مگه نگفتی دوتایی باهم میریم؟
هوم؟
بنظر خودت زود ولم نکردی؟
چرا کردی به خاطرت اون بورام قدیم برگشت!
+نمیگم بد کاری کردی که شدم اون بورام قدیم، خوب کردی، افریننن«گریه و اروم»
بلند شدم رفتم سمت در کوچیکی که پشت میز ارایشیم بود واردش سدم و درشو بستم این اتاق به زیر زمین خونمون راه داشت که هیچکس نمیتونست واردش بشه چون درش از هفت جهت قفل بود
پله هارو دونه به دونه طی کردم
رسیدم به اتاقی که خودمو تهیون با هزار جور بدبختی درستش کرده بودیم
راه تن سمت تخت تهیون روس دراز کشیدم هنوز بوشو میداد انگار همین دیشب روش خوابیده بوده:)
که کم کم خوابم برد
پرش زمانی 3 ساعت بعد«با صدتی گوشیم از خواب بیدار شدم
روم پتو بود!!!
یادم نمیاد روی خودم پتو انداخته باشم
ولش مهم نیست رفتم داخل اتاق اصلیم رفتم دستشویی کارامو انجام دادم حموم کردم اومدم بیرون موهامو که تقریبا تا پایین باسنم بود سشوار کشیدم، و بعد اتو کشیدم لباسمو پوشیدم و رفتم پایین
مامانمو دیدم
+مامان«سرد»
م.ب: سلام دخترم!)
+سلام لوکیشنو بفرست برام خودم میام«سرد»
م.ب: ب. باششهه
+مرسی«سرد»
رفتم داخل پارکینگ با کوک و جونگهو مواحه شدم که دارن سیگار میکشن
جونگهو ترسیده گفت
#به مامان که نمیگی«ترسیده»
خودمم سیگارمو از داخل کیفم در اوردم و با فندک مشکیم روشنش کردم و یه کام ازش کشیدم
+نه«سرد»
_#تعجب
_چه غلطی داری میکنییی؟
+همون غلطی که شما دارین میکنین«سرد»
#چت شدههه
+کل وجودمو کشتن«سرد»
#از کجا فهمیدی!
+خب دیگه«سرد»
_اون سیگار فاکی رو بنداز پایین«عصبی»
+نمیخوام«سرد»
سوار ماشینم شدم و سمت خونش حرکت کردم
ویو جونگکوک«تعجب کرده بودیم تاحالا انقدر سرد ندیده بودیمش!
_میدونستی سیگار میکشه؟
#اره، بعد از مردن تهیون اینجوری شد حدود ۴ ساله
_چهار سال؟؟؟؟
#اره واسه چی؟
_من از این دیرتر شروع کردم
#چند ساله؟
_1سالو نیم
#یعنی الان 1 سالپ نیمه میکشی؟
_اره:)
#نتونست ولش کنه حلوی ما نمیکشه فقط روی پشت بوم و جایی که با تهیون زندگی میکرد
_عاشق هم بودن؟
#نه ولی همو خیلی دوست داشتن تهیون داشت جای منو میگرفت داشت میشد داداشش که وقتی رفت فرانسه کشتنش
_اوه، چرا کشتنش؟
جا نداره
فیک«ازدواج اجباری؟
"""""""""""""""""""""""""""""""
ویو بورام«کشتنش؟، خون به پا میکنم؟! معلومه چون هنوز نفهمیدن من کیم😏
وارد دستشویی شدم
زنگش زدم،
+که کشتنش؟ نه؟
؟ از کجا فهمیدی...
+اونش مهم نیستتت
+چرا نگفتیییی
+چرا نگفتی کل وجودمو کشتننن هاا؟«جیغ»
؟ خودش گفت
+تو چرا نگفتی چرا؟
+تو میدونستی به من نگفتییی میدوستی مثه چی دلتنگشمممم«جیغ»
؟ بورامم اروممم
روش قعطش کردم
که نمیگین همه جارو بهم ریختم
+هه اون بورام قدیم برگشت«تلخنده»
جیغ بلندی کشیدم
+رفتی نه؟
زود رفتیاا
مگه نگفتی دوتایی باهم میریم؟
هوم؟
بنظر خودت زود ولم نکردی؟
چرا کردی به خاطرت اون بورام قدیم برگشت!
+نمیگم بد کاری کردی که شدم اون بورام قدیم، خوب کردی، افریننن«گریه و اروم»
بلند شدم رفتم سمت در کوچیکی که پشت میز ارایشیم بود واردش سدم و درشو بستم این اتاق به زیر زمین خونمون راه داشت که هیچکس نمیتونست واردش بشه چون درش از هفت جهت قفل بود
پله هارو دونه به دونه طی کردم
رسیدم به اتاقی که خودمو تهیون با هزار جور بدبختی درستش کرده بودیم
راه تن سمت تخت تهیون روس دراز کشیدم هنوز بوشو میداد انگار همین دیشب روش خوابیده بوده:)
که کم کم خوابم برد
پرش زمانی 3 ساعت بعد«با صدتی گوشیم از خواب بیدار شدم
روم پتو بود!!!
یادم نمیاد روی خودم پتو انداخته باشم
ولش مهم نیست رفتم داخل اتاق اصلیم رفتم دستشویی کارامو انجام دادم حموم کردم اومدم بیرون موهامو که تقریبا تا پایین باسنم بود سشوار کشیدم، و بعد اتو کشیدم لباسمو پوشیدم و رفتم پایین
مامانمو دیدم
+مامان«سرد»
م.ب: سلام دخترم!)
+سلام لوکیشنو بفرست برام خودم میام«سرد»
م.ب: ب. باششهه
+مرسی«سرد»
رفتم داخل پارکینگ با کوک و جونگهو مواحه شدم که دارن سیگار میکشن
جونگهو ترسیده گفت
#به مامان که نمیگی«ترسیده»
خودمم سیگارمو از داخل کیفم در اوردم و با فندک مشکیم روشنش کردم و یه کام ازش کشیدم
+نه«سرد»
_#تعجب
_چه غلطی داری میکنییی؟
+همون غلطی که شما دارین میکنین«سرد»
#چت شدههه
+کل وجودمو کشتن«سرد»
#از کجا فهمیدی!
+خب دیگه«سرد»
_اون سیگار فاکی رو بنداز پایین«عصبی»
+نمیخوام«سرد»
سوار ماشینم شدم و سمت خونش حرکت کردم
ویو جونگکوک«تعجب کرده بودیم تاحالا انقدر سرد ندیده بودیمش!
_میدونستی سیگار میکشه؟
#اره، بعد از مردن تهیون اینجوری شد حدود ۴ ساله
_چهار سال؟؟؟؟
#اره واسه چی؟
_من از این دیرتر شروع کردم
#چند ساله؟
_1سالو نیم
#یعنی الان 1 سالپ نیمه میکشی؟
_اره:)
#نتونست ولش کنه حلوی ما نمیکشه فقط روی پشت بوم و جایی که با تهیون زندگی میکرد
_عاشق هم بودن؟
#نه ولی همو خیلی دوست داشتن تهیون داشت جای منو میگرفت داشت میشد داداشش که وقتی رفت فرانسه کشتنش
_اوه، چرا کشتنش؟
جا نداره
۴.۹k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.