ویو ات
ویو ات
وقتی دراز کشیدم پتورو انداخت رومو دلمو ماساژ داد
در کمال تعجب حالم داش خب میشد
دیگه چییزی نفعمیدمو
ویو کوک
واقعا عصبی و ناراحت بود
بش گفتم دراز بکشه و دلشو ماساژ دادم بد چند دقیقه خوابش برد پتو رو کشیدم روشو رفتم بیرون
ب خدمتکارا گفتم مرخصن تا ی هفته استراحت کنن
رفتم لیرون و یکم خرید کردم
وقتی امدم همجا ساکت بود پس هنوز خابه
رفتم اشپز خونه و دس بکار شدم ....
ویو ات
از خاب بیدار شدم حس خوبی داشتم
یکم چشامو مالوندم هنوز تو اتاق ارباب بودم شب شده بود
و هنوزم لخت بودم
اروم اروم رفتم اتاقم همه خونه خالی بو دو ساکت فقط آشپزخونه روشن بود
رفتم اتاقم دوش گرفتم لباسمو عوض کردم
رفتم پایین
ی بوی خوبییی میومدد
اوفف اجوما چکردهه
وارد شدم
ات: اجوما جونم چه بو...
ات: ارباب شمایید
_____________
چخبر؟
وقتی دراز کشیدم پتورو انداخت رومو دلمو ماساژ داد
در کمال تعجب حالم داش خب میشد
دیگه چییزی نفعمیدمو
ویو کوک
واقعا عصبی و ناراحت بود
بش گفتم دراز بکشه و دلشو ماساژ دادم بد چند دقیقه خوابش برد پتو رو کشیدم روشو رفتم بیرون
ب خدمتکارا گفتم مرخصن تا ی هفته استراحت کنن
رفتم لیرون و یکم خرید کردم
وقتی امدم همجا ساکت بود پس هنوز خابه
رفتم اشپز خونه و دس بکار شدم ....
ویو ات
از خاب بیدار شدم حس خوبی داشتم
یکم چشامو مالوندم هنوز تو اتاق ارباب بودم شب شده بود
و هنوزم لخت بودم
اروم اروم رفتم اتاقم همه خونه خالی بو دو ساکت فقط آشپزخونه روشن بود
رفتم اتاقم دوش گرفتم لباسمو عوض کردم
رفتم پایین
ی بوی خوبییی میومدد
اوفف اجوما چکردهه
وارد شدم
ات: اجوما جونم چه بو...
ات: ارباب شمایید
_____________
چخبر؟
۱۲.۸k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.