مافیای جذاب من پارت ۵۵
اومد بیرون.
داشت میرفت سمت پایین منم دنبالش.
جیمین: حیاط و نگاه کردین؟
جین: نه....
جیمین: من پس میرم اونجا.
جین: اوکی.
#جیسو
رفتم اتاق رزی.
اومدم در بزنم که خودش درو باز کرد.
سرشو آورد بالا و منو دید. چشماشو درشت و ابروهاشو بالا انداخت.
رزی: اووو اونی♡
جیسو: *لبخند* آهه....جینا رو ندیدی؟*آروم*
رزی: نه خب.....مگه پیش خودتون نیست؟
جیسو: نه*آروم و ناراحت*
رزی: وا مگه میشه نباشه¿
#جنی
نتونستم پیداش کنم.
رفتم پیش جیسو.
اونم کنار رزی بود.
جیسو تا منو دید پرید سمتم.
جیسو: پیداش کردی!؟؟
جنی: نه:(((((
جیسو داشت میوفتاد.
رزی: پیش تهیونگ نیست؟
جنی: تهیونگ رو امروز صبح دیدم.
جیسو: خب¿...
[فلش بک به ساعت 5:00 صبح]
#جنی
کابوس وحشتناکی میدیم، از خواب پریدم و ناخداگاه روی تخت نشستم. نفس نفس میزدم.
چشمامو باز و بسته کردم و نفس عمیق کشیدم.
بلند شدم و رفتم پایین تا آب بخورم.
توی آشپزخونه که رفتم. سر و صدا میومد.
تهیونگ با یه کت و شلوار مشکی مثل همیشه خوشتیپ وایساده بود و با تلفنش حرف میزد.
تامنو دید.....
داشت میرفت سمت پایین منم دنبالش.
جیمین: حیاط و نگاه کردین؟
جین: نه....
جیمین: من پس میرم اونجا.
جین: اوکی.
#جیسو
رفتم اتاق رزی.
اومدم در بزنم که خودش درو باز کرد.
سرشو آورد بالا و منو دید. چشماشو درشت و ابروهاشو بالا انداخت.
رزی: اووو اونی♡
جیسو: *لبخند* آهه....جینا رو ندیدی؟*آروم*
رزی: نه خب.....مگه پیش خودتون نیست؟
جیسو: نه*آروم و ناراحت*
رزی: وا مگه میشه نباشه¿
#جنی
نتونستم پیداش کنم.
رفتم پیش جیسو.
اونم کنار رزی بود.
جیسو تا منو دید پرید سمتم.
جیسو: پیداش کردی!؟؟
جنی: نه:(((((
جیسو داشت میوفتاد.
رزی: پیش تهیونگ نیست؟
جنی: تهیونگ رو امروز صبح دیدم.
جیسو: خب¿...
[فلش بک به ساعت 5:00 صبح]
#جنی
کابوس وحشتناکی میدیم، از خواب پریدم و ناخداگاه روی تخت نشستم. نفس نفس میزدم.
چشمامو باز و بسته کردم و نفس عمیق کشیدم.
بلند شدم و رفتم پایین تا آب بخورم.
توی آشپزخونه که رفتم. سر و صدا میومد.
تهیونگ با یه کت و شلوار مشکی مثل همیشه خوشتیپ وایساده بود و با تلفنش حرف میزد.
تامنو دید.....
۱۳.۰k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.