برادر غیرتی من
پارت ۴۶
یون : دلم ( بغض )
هوجو : چی شد یهو
یون : دلم درد میکنه ( بغض )
هوجو : هیس چشماتو ببند
چشمام بستم که احساس کردم یه چیز گرمی رو شکممه
هوجو : الان بهتری
چشمام و باز کردم دیدم دستشو کرده زیر لباسم
یون : میشه دستتو برداری
هوجو : چرا
دنیز : خجالت میکشه
هوجو : تو از کی اینجایی
دنیز : نیم ساعتی هست
هوجو : چطور اومدی تو
میسو : در زدیم اما کسی باز نکرد ماهم از پنجره اومدیم
هوجو : توهم که اینجایی
میسو : بدبختانه هاری گفته باید از این کوتوله محافظت کنم
دنیز : من کوتوله نیستم تو درازی
یون : در مقابل این همه ی ما کوتاهیم
هوجو : مگه من درازم
دنیز : زیاد حالا نمیخوای دستتو از روی شکمش برداری
هوجو : نه ( اخم کیوت )
میسو : داداش آب شد از خجالت
هوجو : باید عادت کنه ( اخم کیوت)
یون : هوجو لطفا دستتو بردار ( خجالت )
هوجو : نمیخوام خیلی پوستت نرمه
دنیز : چند کیلویی
یون : ۴۳
دنیز : الکی
که هوجو لباسمو بالا داد
دنیز : عرررررررر چقدر لاغری
میسو : والا ما دیده بودیم دخترا اینطوری باشم ولی پسرا رو نه
یون : عههههههههههههههههه
دنیز : خیلی خوش اندامی ( نگاه میکنه به سیکسپک های یون )
یون : بی تر ادب
دنیز : هوجو خوش به حالت
هوجو : اصلا نمیخوام نگاه کنی
لباسمو پایین داد
دنیز : نکنه همه ی شما ها سیکسپک دارید
میسو : ما رئیس باند مافیاییم باید ورزش کنیم بچه گربه
دنیز : یون
یون : چیه
دنیز : بزنش
یون : بابا من دارم از دل درد میمیرم
هوجو : اگه بزنتش میمیره
دنیز : از چه لحاظ
گوشیشو نشونش داد چند نفر بودن که زدمشون
دنیز : یون
یون : بخاطر همین هیچ وقت توی جنگ ها شرکت نمیکنم
دنیز : ولی به قیافت نمیخوره
یون : هوف چه رو مخی
هوجو رفت نشست منم میخواستم برم بشینم که هوجو به سمت پاهاش اشاره کرد
یون : نمیخوام
هوجو : واقعا ( جوری که آدم بترسه )
از روی ناچار رفتم نشستم روپاش
دنیز : یون این چه کاریه
یون : این میگه
دنیز : این خیلی مهربونه
یون : تو روی سگشو ندیدی
هوجو : مثلاً من چیکار میکنم
یون : سرم داد میزنی تحدیدم میکنی و میزنیم
هوجو : گفتم دیگه نمیزنمت ( عربده )
یون : نمونه
که یهو اومد گوشمو گاز گرفت
یون : نکن دیگه
هوجو : باشه
میسو : دنیز
دنیز : بنال
میسو : دوست دارم ( خونسرد)
دنیز : به من ........... چی گفتی
میسو : دوست دارم ( خونسرد)
دنیز : وات چی شد
یون : نظرت چیه در مقابل جواب
دنیز : من من ...
میسو : خب تو چی
دنیز : دوست دارم ( آروم )
هوجو : چی گفتی
دنیز : منم دوست دارم ( پرید بغل میسو )
دنیز پرید بغل میسو و داشت کل صورتشو میبوسید که رسید به لباش
دنیز : خب از اینجا به بعد کار من نیست
که میسو بوسیدش منو هوجوام فیلم میگرفتیم
۲۰ مین بعد
یون : بسته بسته حالم به هم خورد
میسو : واقعاً دوسم داری
دنیز : آره
که یهو ...........
🐾✨
یون : دلم ( بغض )
هوجو : چی شد یهو
یون : دلم درد میکنه ( بغض )
هوجو : هیس چشماتو ببند
چشمام بستم که احساس کردم یه چیز گرمی رو شکممه
هوجو : الان بهتری
چشمام و باز کردم دیدم دستشو کرده زیر لباسم
یون : میشه دستتو برداری
هوجو : چرا
دنیز : خجالت میکشه
هوجو : تو از کی اینجایی
دنیز : نیم ساعتی هست
هوجو : چطور اومدی تو
میسو : در زدیم اما کسی باز نکرد ماهم از پنجره اومدیم
هوجو : توهم که اینجایی
میسو : بدبختانه هاری گفته باید از این کوتوله محافظت کنم
دنیز : من کوتوله نیستم تو درازی
یون : در مقابل این همه ی ما کوتاهیم
هوجو : مگه من درازم
دنیز : زیاد حالا نمیخوای دستتو از روی شکمش برداری
هوجو : نه ( اخم کیوت )
میسو : داداش آب شد از خجالت
هوجو : باید عادت کنه ( اخم کیوت)
یون : هوجو لطفا دستتو بردار ( خجالت )
هوجو : نمیخوام خیلی پوستت نرمه
دنیز : چند کیلویی
یون : ۴۳
دنیز : الکی
که هوجو لباسمو بالا داد
دنیز : عرررررررر چقدر لاغری
میسو : والا ما دیده بودیم دخترا اینطوری باشم ولی پسرا رو نه
یون : عههههههههههههههههه
دنیز : خیلی خوش اندامی ( نگاه میکنه به سیکسپک های یون )
یون : بی تر ادب
دنیز : هوجو خوش به حالت
هوجو : اصلا نمیخوام نگاه کنی
لباسمو پایین داد
دنیز : نکنه همه ی شما ها سیکسپک دارید
میسو : ما رئیس باند مافیاییم باید ورزش کنیم بچه گربه
دنیز : یون
یون : چیه
دنیز : بزنش
یون : بابا من دارم از دل درد میمیرم
هوجو : اگه بزنتش میمیره
دنیز : از چه لحاظ
گوشیشو نشونش داد چند نفر بودن که زدمشون
دنیز : یون
یون : بخاطر همین هیچ وقت توی جنگ ها شرکت نمیکنم
دنیز : ولی به قیافت نمیخوره
یون : هوف چه رو مخی
هوجو رفت نشست منم میخواستم برم بشینم که هوجو به سمت پاهاش اشاره کرد
یون : نمیخوام
هوجو : واقعا ( جوری که آدم بترسه )
از روی ناچار رفتم نشستم روپاش
دنیز : یون این چه کاریه
یون : این میگه
دنیز : این خیلی مهربونه
یون : تو روی سگشو ندیدی
هوجو : مثلاً من چیکار میکنم
یون : سرم داد میزنی تحدیدم میکنی و میزنیم
هوجو : گفتم دیگه نمیزنمت ( عربده )
یون : نمونه
که یهو اومد گوشمو گاز گرفت
یون : نکن دیگه
هوجو : باشه
میسو : دنیز
دنیز : بنال
میسو : دوست دارم ( خونسرد)
دنیز : به من ........... چی گفتی
میسو : دوست دارم ( خونسرد)
دنیز : وات چی شد
یون : نظرت چیه در مقابل جواب
دنیز : من من ...
میسو : خب تو چی
دنیز : دوست دارم ( آروم )
هوجو : چی گفتی
دنیز : منم دوست دارم ( پرید بغل میسو )
دنیز پرید بغل میسو و داشت کل صورتشو میبوسید که رسید به لباش
دنیز : خب از اینجا به بعد کار من نیست
که میسو بوسیدش منو هوجوام فیلم میگرفتیم
۲۰ مین بعد
یون : بسته بسته حالم به هم خورد
میسو : واقعاً دوسم داری
دنیز : آره
که یهو ...........
🐾✨
۲.۹k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.