برادر غیرتی من
پارت ۵۳
دنیز : هوی
یون : ..........
یونا : حرف بزن دیگه
آیو : داره میگه حرف بزن
که یهو بهم سیلی زد
هوجو : سلام .................. آیو نکن
میسو : نمیتونه جواب مارو بده
هوجو : حتما یه دلیلی داره
سوجون : هوجو تو برو لباستو عوض کن من میبرمش دکتر
یون : ( خون بالا آورد )
جیا : ججججججججیییییییییغغغغغغغغغغغ مامانی
آیو : هیس دخترم
نمیدونم چی شد که از حال رفتم
ساعت ۱۱ شب
با سردردی شدید بیدار شدم لباسمو عوض کردم ( استایل دوم استایل اول لباسی بود که تنش بود ) و رفتم پایین تا بقیه رو دیدم ترسیدم عقب عقب رفتم که خوردم به هوجو
هوجو : خوبی ؟
که بغلش کردم
هوجو : هی آروم باش بگو چی شده
یون : ( اشاره به کسایی که پایین بودن )
هوجو : بچه ها ( عصبی )
دنیز : میخواست جواب مارو بده
هوجو : راست میگه چرا حرف نمیزنی
یونا : نگه نمیتونی حرف بزنی
سرمو به نشونه ی اینکه نمیتونم تکون دادم
دنیز : چی نمیتونی مگه میشه
یونا : آره اون هر ماه اینطوری میشه عادیه
هوجو : بدنت خیلی نرمه ( بم در گوش یون )
فهمیدم دستشو کرده زیر لباسم
بغلم کرد و بردم پایین
هوجو : الان باید باهم آشتی کنید
دستشو گاز گرفتم و فرار کردم
هوجو : آخ حسابتو میرسم
رفتم تو اتاقم اونم اومد
هوجو : دست منو گاز میگیری
کمربندشو در آورد و شروع کرد به زدن من
۲ ساعت بعد
هوجو : اینم تنبیهی باشه برای تو
میسو : برید بخوابید ( داد )
رفت بیرون منم جاهایی از بدنم که زخم شده بود رو بستم
و رفتم خوابیدم
ساعت ۶ صبح
بیدار شدم و رفتم پایین دیدم همه خوابن لباسمو عوض کردم رفتم بیرون و برای خودم راه میرفتم که ساعت هفت شد رفتم دانشگاه چانسو رو دیدم
چانسو : چی شده چرا باند دور دستاته
یون : هیچی نشده
چانسو : انگار کل بدنتو باند پیچی کردی
یون : بابا کتک خوردم بدنم اینطوری شده انقدر فضولی نکن
چانسو : امشب میای خونه ی من
هوجو : نخیر نمیاد اینم حقش بود
بغلم کرد و بردم تو کلاس
هوجو : بیشتر هوس کتک کردی
یون : ببخشید ببخشید ببخشید معذرت میخوام گوه خوردم
هوجو : کاریت ندارم ولی دیگه دور این یارو نمیپلکی
یون : باشه باشه
استاد اومد و شروع به درس دادن کرد
هانول : خب بچه ها امتحان داریم
برگه هارو داد و شروع به نوشتن کردیم بعد پنج مین برگه هارو جمع کرد
هانول : میتونید برید خونه هاتون
همه رفتن منم اومد بلند بشم که افتادم هوجو بلندم کرد و بردم بیمارستان
دکتر : آقا شما پایتون شکسته
یون : چی
دکتر : پای شما ضربه ی بدی دیده بود و بهش فشار آوردین الانم شکسته
پامو گچ گرفت و هوجو اومد بلندم کردو گذاشتم تو ماشین
هوجو : الان چته
یون : هیچی
هوجو : مطمئن باشم چیزیو ازم پنهون نمیکنی
یون : آره
رسیدیم منو بلندم کردو برم تو
هانول : تو دانشگاه که خوب بود الان چرا پاش اینطوریه
یون : .......
دنیز : هوی
یون : ..........
یونا : حرف بزن دیگه
آیو : داره میگه حرف بزن
که یهو بهم سیلی زد
هوجو : سلام .................. آیو نکن
میسو : نمیتونه جواب مارو بده
هوجو : حتما یه دلیلی داره
سوجون : هوجو تو برو لباستو عوض کن من میبرمش دکتر
یون : ( خون بالا آورد )
جیا : ججججججججیییییییییغغغغغغغغغغغ مامانی
آیو : هیس دخترم
نمیدونم چی شد که از حال رفتم
ساعت ۱۱ شب
با سردردی شدید بیدار شدم لباسمو عوض کردم ( استایل دوم استایل اول لباسی بود که تنش بود ) و رفتم پایین تا بقیه رو دیدم ترسیدم عقب عقب رفتم که خوردم به هوجو
هوجو : خوبی ؟
که بغلش کردم
هوجو : هی آروم باش بگو چی شده
یون : ( اشاره به کسایی که پایین بودن )
هوجو : بچه ها ( عصبی )
دنیز : میخواست جواب مارو بده
هوجو : راست میگه چرا حرف نمیزنی
یونا : نگه نمیتونی حرف بزنی
سرمو به نشونه ی اینکه نمیتونم تکون دادم
دنیز : چی نمیتونی مگه میشه
یونا : آره اون هر ماه اینطوری میشه عادیه
هوجو : بدنت خیلی نرمه ( بم در گوش یون )
فهمیدم دستشو کرده زیر لباسم
بغلم کرد و بردم پایین
هوجو : الان باید باهم آشتی کنید
دستشو گاز گرفتم و فرار کردم
هوجو : آخ حسابتو میرسم
رفتم تو اتاقم اونم اومد
هوجو : دست منو گاز میگیری
کمربندشو در آورد و شروع کرد به زدن من
۲ ساعت بعد
هوجو : اینم تنبیهی باشه برای تو
میسو : برید بخوابید ( داد )
رفت بیرون منم جاهایی از بدنم که زخم شده بود رو بستم
و رفتم خوابیدم
ساعت ۶ صبح
بیدار شدم و رفتم پایین دیدم همه خوابن لباسمو عوض کردم رفتم بیرون و برای خودم راه میرفتم که ساعت هفت شد رفتم دانشگاه چانسو رو دیدم
چانسو : چی شده چرا باند دور دستاته
یون : هیچی نشده
چانسو : انگار کل بدنتو باند پیچی کردی
یون : بابا کتک خوردم بدنم اینطوری شده انقدر فضولی نکن
چانسو : امشب میای خونه ی من
هوجو : نخیر نمیاد اینم حقش بود
بغلم کرد و بردم تو کلاس
هوجو : بیشتر هوس کتک کردی
یون : ببخشید ببخشید ببخشید معذرت میخوام گوه خوردم
هوجو : کاریت ندارم ولی دیگه دور این یارو نمیپلکی
یون : باشه باشه
استاد اومد و شروع به درس دادن کرد
هانول : خب بچه ها امتحان داریم
برگه هارو داد و شروع به نوشتن کردیم بعد پنج مین برگه هارو جمع کرد
هانول : میتونید برید خونه هاتون
همه رفتن منم اومد بلند بشم که افتادم هوجو بلندم کرد و بردم بیمارستان
دکتر : آقا شما پایتون شکسته
یون : چی
دکتر : پای شما ضربه ی بدی دیده بود و بهش فشار آوردین الانم شکسته
پامو گچ گرفت و هوجو اومد بلندم کردو گذاشتم تو ماشین
هوجو : الان چته
یون : هیچی
هوجو : مطمئن باشم چیزیو ازم پنهون نمیکنی
یون : آره
رسیدیم منو بلندم کردو برم تو
هانول : تو دانشگاه که خوب بود الان چرا پاش اینطوریه
یون : .......
۲.۹k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.