‹Best Choice›
‹Best Choice›
‹part_²›
خانم لی:آقای جئون راستش خانم پارک هنوز نیومدن
جونگکوک:چی نیومدن(عصبی) باش منتظر میمونم....راستی اون پرونده ها رو برام بیار
جانم لی:چشم
رفتم سمت اتاقم وارد شدم ...این دختر خیلییی پرو ...عصبیم میکنههه...اوففف آروم جونگکوک چیزی نیست .... نشستم خانم لی پرونده ها رو آورد منم مشغول چک کردن شدم....
۲ساعت بعد
نمیدونم ساعت چنده خیلی مشغول این پرونده هام ...همینطور که داشتم چک میکردم در اتاقم زد شده اجازه ورود دادم که دیدم خانم پارک
ات:سلام آقای جئون ببخشید دیر اومدم
جونگکوک: خانم پارک میدونید بار چندمه تون هست(داد)
ات:ببخشید دیگه تکرار نمیشه
جونگکوک:باید تا ساعت ۱۲ شب کار کنید
ات:چییی(داد)
جونگکوک:حرف نباشه از کارا عقب موندم ..برنامه کاریم و بیار
ات:اما....
جونگکوک:چیزی نشنوم برو
از تو اتاقم رفت فکر کرده من بیکارم......چند دقیقه گذشت که با برنامه کاریم اومد
ات:آقای جئون برنامه کاریتون
جونگکوک:بگو
ات:یک جلسه دارید و...
جونگکوک:خیلی خب میتونی بری
ات:چشم
ات رفت منم مشغول شدم تا زمان جلسه
ات ویو
بعد از گفتن برنامه کاری آقای جئون رفتم تو اتاق خودم چند تا پرونده هست که من باید چک کنم ...شروع کردم اما اینا چک آقای جئون هم میخواد پس تموم میکنم میبرم اون چک کنه
۳۰دقیقه بعد
آخیشش تمام چقدر زیادههه چجور این جئون خسته نمیشه همش سرش تو همین هاست ایششش...بزار ببرم اون چک کنه..رفتم سمت اتاقش در زدم وقتی اجازه ورود گرفتم رفتم داخل
ات:آقای جئون من پرونده ها رو چک کردم گفتم بیارم شما هم ببینید
جئون:خوب کردی
همینطور که آقای جئون مشغول بود منم منتظر بودم تموم بشه که پرونده ها رو بردارم و برم اتاق کار خودم اون دختره ایکبیری که ازش متنفرم اومد
یونا:آقای جئون(عشوه)
جونگکوک:بله(سرد)
یونا:وقته جلسه است(عشوه)
جونگکوک:باش(سرد)
من که هیچی نمیگفتم که روش و برگردوند سمتم و گفت
یونا:تو اینجا چیکار میکنی
ات:میخواستم ببینم فضولم کیه..که پیداش کردم
یونا:چجور جرعت میکنی باهام اینجوری حرف بزنی
ات:مگه چجور حرف زدم
یونا:دختره....
جونگکوک:خانم یونا میشه برید بیرون(سرد)
یونا:اما آقای جئون دیدی چجور رفتار کرد باهام(عشوه)
جونگکوک:گفتم بیرون(یکم داد و سرد)
یونا:چ...چشم
یونا رفت و آقای جئون بهم گفت
جونگکوک:چرا جوابش و دادی
ات: چون داشت فضولی میکرد
جونگکوک: نباید با همچین آدمایی حرف زد
ات:ولی من حرف میزنم و از خودم دفاع میکنم
جونگکوک:تو خیلی...
ات:من خیلی چی؟
جونگکوک:خیلی......
دارم سعی میکنم هر روز بزارم....ولی بچه ها انتظار داشتم با ۷۱۷ فالو حداقل ۴۰ تا لایک بخوره ولی بزور ۲۵ تا لایک میشه یکم حمایت کنید من سعی میکنم هر روز پارت بزارم ولی شما هم حمایت کنید
#فیک
#جونگکوک
#بی_تی_اس
‹part_²›
خانم لی:آقای جئون راستش خانم پارک هنوز نیومدن
جونگکوک:چی نیومدن(عصبی) باش منتظر میمونم....راستی اون پرونده ها رو برام بیار
جانم لی:چشم
رفتم سمت اتاقم وارد شدم ...این دختر خیلییی پرو ...عصبیم میکنههه...اوففف آروم جونگکوک چیزی نیست .... نشستم خانم لی پرونده ها رو آورد منم مشغول چک کردن شدم....
۲ساعت بعد
نمیدونم ساعت چنده خیلی مشغول این پرونده هام ...همینطور که داشتم چک میکردم در اتاقم زد شده اجازه ورود دادم که دیدم خانم پارک
ات:سلام آقای جئون ببخشید دیر اومدم
جونگکوک: خانم پارک میدونید بار چندمه تون هست(داد)
ات:ببخشید دیگه تکرار نمیشه
جونگکوک:باید تا ساعت ۱۲ شب کار کنید
ات:چییی(داد)
جونگکوک:حرف نباشه از کارا عقب موندم ..برنامه کاریم و بیار
ات:اما....
جونگکوک:چیزی نشنوم برو
از تو اتاقم رفت فکر کرده من بیکارم......چند دقیقه گذشت که با برنامه کاریم اومد
ات:آقای جئون برنامه کاریتون
جونگکوک:بگو
ات:یک جلسه دارید و...
جونگکوک:خیلی خب میتونی بری
ات:چشم
ات رفت منم مشغول شدم تا زمان جلسه
ات ویو
بعد از گفتن برنامه کاری آقای جئون رفتم تو اتاق خودم چند تا پرونده هست که من باید چک کنم ...شروع کردم اما اینا چک آقای جئون هم میخواد پس تموم میکنم میبرم اون چک کنه
۳۰دقیقه بعد
آخیشش تمام چقدر زیادههه چجور این جئون خسته نمیشه همش سرش تو همین هاست ایششش...بزار ببرم اون چک کنه..رفتم سمت اتاقش در زدم وقتی اجازه ورود گرفتم رفتم داخل
ات:آقای جئون من پرونده ها رو چک کردم گفتم بیارم شما هم ببینید
جئون:خوب کردی
همینطور که آقای جئون مشغول بود منم منتظر بودم تموم بشه که پرونده ها رو بردارم و برم اتاق کار خودم اون دختره ایکبیری که ازش متنفرم اومد
یونا:آقای جئون(عشوه)
جونگکوک:بله(سرد)
یونا:وقته جلسه است(عشوه)
جونگکوک:باش(سرد)
من که هیچی نمیگفتم که روش و برگردوند سمتم و گفت
یونا:تو اینجا چیکار میکنی
ات:میخواستم ببینم فضولم کیه..که پیداش کردم
یونا:چجور جرعت میکنی باهام اینجوری حرف بزنی
ات:مگه چجور حرف زدم
یونا:دختره....
جونگکوک:خانم یونا میشه برید بیرون(سرد)
یونا:اما آقای جئون دیدی چجور رفتار کرد باهام(عشوه)
جونگکوک:گفتم بیرون(یکم داد و سرد)
یونا:چ...چشم
یونا رفت و آقای جئون بهم گفت
جونگکوک:چرا جوابش و دادی
ات: چون داشت فضولی میکرد
جونگکوک: نباید با همچین آدمایی حرف زد
ات:ولی من حرف میزنم و از خودم دفاع میکنم
جونگکوک:تو خیلی...
ات:من خیلی چی؟
جونگکوک:خیلی......
دارم سعی میکنم هر روز بزارم....ولی بچه ها انتظار داشتم با ۷۱۷ فالو حداقل ۴۰ تا لایک بخوره ولی بزور ۲۵ تا لایک میشه یکم حمایت کنید من سعی میکنم هر روز پارت بزارم ولی شما هم حمایت کنید
#فیک
#جونگکوک
#بی_تی_اس
۶.۸k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.