" ᴜɴᴛᴏᴜᴄʜᴀʙʟᴇ ᴍᴀғɪᴀ "ʟᴇssᴏɴ ¹ ᴘᴀʀᴛ ⁵
" ᴜɴᴛᴏᴜᴄʜᴀʙʟᴇ ᴍᴀғɪᴀ "ʟᴇssᴏɴ ¹ ᴘᴀʀᴛ ⁵
Mᴏᴍ's ʏ.ɴ = &
ʏ.ɴ=+
ᴛᴇᴀ= -
father's y.n=$
jungkook=¥
بچه ها پارت قبل پارت ۴ بود اشتباهی زدم یک
یهو زمین لرزید و صدای شکستن شیشه اومد که برای یه لحظه قلبم وایساد.
کوک دستمو گرفت و باهم دوییدیم سمت اتاق مامان بابا تا درو باز کردم صحنه ای رو دیدم که هیچ وقت فکرشو نمیکردم ببینم اونم فردی که دیوانه وار عاشق مامانم بود تفنگ گذاشته روسر مامانم و با شیشه صورتشو زحمی کرده بود
کوک منو برد پشتش و گفت
¥برو تو اتاقت(اروم)
+ام....
¥برو(عربده)
دوییدم تو اتاقم و رفتم زیر پتو
یهو فکری به سرم زد ...
دیدم یهو در قفل شد .. دوییدمو درو کوبیدم و جیغ و داد میکردم و جونگوکو و مامانمو صدا میزدم.
رفتم ارتفاع پنجره تا پایینو دیدم که خیلی زیاد بود..
+فوقش میمیرم دیگه...زارت(گوز شد پرید)
+اییییییییییییییییی(جیغ)
وای با دست افتادممممممم
پامم پیچ خورد ... چقدر بدبختم من🤦
لنگون لنگون رفتم و دستم رو بازوی خونیم بود .
رفتم زیر زمین و رمز گاو صندوقو زدم و تفنگی که فقط منو کوک ازش خبر داشتیم و برداشتم و رفتم دیدم دره خونه رو دیدم که بازه رفتم تو و تفنگو چک کردم که تیر داشته باشه حتماً.
یهو صدای جیغ و تفنگ شنیدم سعی کردم بدوام دیدم دره اتاق قفله
+اههههه(عربده کلافه)
با دست سالمم خودمو کوبوندم تو در ولی باز نشد و داشتم سعی میکردم از حال نرم خون زیادی از دست دادم که در باز شد دیدم به پای مامانم تیر خورده .. برام سخت بود مامانمو تو اون حالت ببینم که جونگ کوک توجهش اومد سمت من که تفنگو با جرأت سمت ناپدری بی*ناموسم نشونه گیری کرده بودم .
$خودت میدونی که اگه شلیک کنی جونت دست خودته نه ما؟
+اره میدونم...خوبشم میدونم....بهتر از تو ....
اروم اروم رفتم جلوشو هر قدمی که میرفتم جلو یه کلمه از دهنم درمیومد
+تا حالا شده فکر کنی که چقدر خوشبختی که گیر خانوداده ما افتادی؟هوم؟
$برا....
+دهنتو ببند وقتی دارم حرف میزنم(عربده)
+همه چی خوب بود تا وقتی تو لجن دختر باز که هرروز یه دختر ۱۸ ۱۹ ساله زیرته و رو تخت بار تنهاشون میزاری و فرار میکنی تا مبادا پلیس نگرتت.....یه چیزی بهت میگم اینو تو مغز کله پوکت فرو کن(رسیده بهش و با تفنگ به سرش زد)
اگه...یه بار دیگه....به ما....نزدیک شی جسدتو میاندازم جلو سگا بخورن.
$اوچ بابا ترسیدم 😂چه چیز هیجان انگیزییی
¥& ا.تتتتتتتتتت
تیزی تو سرم حس کردم و از هوش رفتم و دنیا برام سیاه شد
Mᴏᴍ's ʏ.ɴ = &
ʏ.ɴ=+
ᴛᴇᴀ= -
father's y.n=$
jungkook=¥
بچه ها پارت قبل پارت ۴ بود اشتباهی زدم یک
یهو زمین لرزید و صدای شکستن شیشه اومد که برای یه لحظه قلبم وایساد.
کوک دستمو گرفت و باهم دوییدیم سمت اتاق مامان بابا تا درو باز کردم صحنه ای رو دیدم که هیچ وقت فکرشو نمیکردم ببینم اونم فردی که دیوانه وار عاشق مامانم بود تفنگ گذاشته روسر مامانم و با شیشه صورتشو زحمی کرده بود
کوک منو برد پشتش و گفت
¥برو تو اتاقت(اروم)
+ام....
¥برو(عربده)
دوییدم تو اتاقم و رفتم زیر پتو
یهو فکری به سرم زد ...
دیدم یهو در قفل شد .. دوییدمو درو کوبیدم و جیغ و داد میکردم و جونگوکو و مامانمو صدا میزدم.
رفتم ارتفاع پنجره تا پایینو دیدم که خیلی زیاد بود..
+فوقش میمیرم دیگه...زارت(گوز شد پرید)
+اییییییییییییییییی(جیغ)
وای با دست افتادممممممم
پامم پیچ خورد ... چقدر بدبختم من🤦
لنگون لنگون رفتم و دستم رو بازوی خونیم بود .
رفتم زیر زمین و رمز گاو صندوقو زدم و تفنگی که فقط منو کوک ازش خبر داشتیم و برداشتم و رفتم دیدم دره خونه رو دیدم که بازه رفتم تو و تفنگو چک کردم که تیر داشته باشه حتماً.
یهو صدای جیغ و تفنگ شنیدم سعی کردم بدوام دیدم دره اتاق قفله
+اههههه(عربده کلافه)
با دست سالمم خودمو کوبوندم تو در ولی باز نشد و داشتم سعی میکردم از حال نرم خون زیادی از دست دادم که در باز شد دیدم به پای مامانم تیر خورده .. برام سخت بود مامانمو تو اون حالت ببینم که جونگ کوک توجهش اومد سمت من که تفنگو با جرأت سمت ناپدری بی*ناموسم نشونه گیری کرده بودم .
$خودت میدونی که اگه شلیک کنی جونت دست خودته نه ما؟
+اره میدونم...خوبشم میدونم....بهتر از تو ....
اروم اروم رفتم جلوشو هر قدمی که میرفتم جلو یه کلمه از دهنم درمیومد
+تا حالا شده فکر کنی که چقدر خوشبختی که گیر خانوداده ما افتادی؟هوم؟
$برا....
+دهنتو ببند وقتی دارم حرف میزنم(عربده)
+همه چی خوب بود تا وقتی تو لجن دختر باز که هرروز یه دختر ۱۸ ۱۹ ساله زیرته و رو تخت بار تنهاشون میزاری و فرار میکنی تا مبادا پلیس نگرتت.....یه چیزی بهت میگم اینو تو مغز کله پوکت فرو کن(رسیده بهش و با تفنگ به سرش زد)
اگه...یه بار دیگه....به ما....نزدیک شی جسدتو میاندازم جلو سگا بخورن.
$اوچ بابا ترسیدم 😂چه چیز هیجان انگیزییی
¥& ا.تتتتتتتتتت
تیزی تو سرم حس کردم و از هوش رفتم و دنیا برام سیاه شد
۳.۳k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.