سلام بچه ها ببخشید نبودم تصادف کرده بودم حالم خوب نبود
ᴜɴᴛᴏᴜᴄʜᴀʙʟᴇ ᴍᴀғɪᴀ "ʟᴇssᴏɴ ¹ ᴘᴀʀᴛ ²²
ʏ.ɴ=+
ᴛᴇᴀ=+-
jungkook=¥
dad's Teahyung=<
سریع از پله ها رفتم پایین دیدم جونگ کوک نشسته رو زمین داره گریه میکنه و خورده شیشه کنارشه و دستش خونیه
سریع دوییدم سمتش
+یااااااااااا حواست کجاس جونگ کوک چیشدهههه
¥مگه برات مهمه .... هوم؟
+بهم بگو خیلی برام مهمه
¥.............................
+به درککککک(عربده)
رفتم جارو رو اوردم و شیشه هارو جارو کردم دیدم پشت جونگ کوکم هست که دیدم بلند شد رفت تو حیاط همه جارو جارو کردم و لکه خون جونگ کوکو از رو زمین پاک کردم..........
جعبه کمک های اولیه رو برداشتم و رفتم تو حیاط دیدم رو تاپ نشسته و اروم اشک میریزه ....
دستشو گرفتم و بردمو دستشو شستم و اروم نشست رو تاپ و دستشو خشک کردم...
همه کارارو کردم و دستشو باند پیچی کردم.........
¥هه......
+دردت گرفت؟
¥مهم نی..........
+از کی تاحالا من شدم غریبه و هیچی مهم نباشهههه؟هوم؟
¥میخوام تنها باشم
+باشه...ولی خیلی سریع تغییر کردی ... یجوری رفتار میکنی انگار من مقصرم
از رو تاپ بلند شدم و رفتم تو اتاقم
4 دقیقه بعد صدای در اومد فهمیدم اومد خونه یهو صدای رعد و برق اومد
تو خودم جمع شدم و رفتم زیر پتو و از ترس میلرزیدم....
+تروخدا بیا(اروم و گریه)
بعد چند دقیقه نتونستم تحمل کنم پس دوییدم رفتم تو اتاق کوک دیدم صدای اب میااد فهمیدم رفته حموم ..
رو تختش دراز کشیدم و بالشتشو بو میکردم تا عطرش بدنشو حس کنم و تنها نباشم و نترسم........
ولی هر لحظه بیشتر میترسیدم ....
پتو رو بغل کردم و بو میکردم و سفت میگرفتمش ....یهو صدای جیر جیر در اومد
کوک هنوز تو حموم بود پس......
یعنی چی؟
دیدم تخت بالا پایین شد
؟نترس کوچولو بابایی اینجاست😂
تعجب کردم ... صداشم عین خودش بود ... چجوری پدر ناتنیم زندس .. مگه کوک نکشتتش؟
صدای باز شدن در حموم اومد .. یهو اومد زیر پتو و گفت
؟جیگت دربیاد خفت میکنم
که یهو دستشو گذاشت دور گردنم و فشار داد و من نفس نفس میزدم و گریه میکردم که فهمیدم کوک رفت بیرون و نفهمید من اینجام
+ن..ن..نک..نکن😭😭
؟خفه شوووووووووووووووووووووووووووو گفتم جیکت درنیاااد(دستشو فشار داد و عربده زد)
که از حال رفتم و قبل اینکه از حال برم متوجه رفتنش شدم....
view jungkook
داشتم واسه خودم قهوه اماده میکردم که از اتاقم صدای عربده اومد
دوییدم دیدم ا.ت رو تختم چشاش بستس و رنگ صورتش رفته و داره کبود میشه ...
ʏ.ɴ=+
ᴛᴇᴀ=+-
jungkook=¥
dad's Teahyung=<
سریع از پله ها رفتم پایین دیدم جونگ کوک نشسته رو زمین داره گریه میکنه و خورده شیشه کنارشه و دستش خونیه
سریع دوییدم سمتش
+یااااااااااا حواست کجاس جونگ کوک چیشدهههه
¥مگه برات مهمه .... هوم؟
+بهم بگو خیلی برام مهمه
¥.............................
+به درککککک(عربده)
رفتم جارو رو اوردم و شیشه هارو جارو کردم دیدم پشت جونگ کوکم هست که دیدم بلند شد رفت تو حیاط همه جارو جارو کردم و لکه خون جونگ کوکو از رو زمین پاک کردم..........
جعبه کمک های اولیه رو برداشتم و رفتم تو حیاط دیدم رو تاپ نشسته و اروم اشک میریزه ....
دستشو گرفتم و بردمو دستشو شستم و اروم نشست رو تاپ و دستشو خشک کردم...
همه کارارو کردم و دستشو باند پیچی کردم.........
¥هه......
+دردت گرفت؟
¥مهم نی..........
+از کی تاحالا من شدم غریبه و هیچی مهم نباشهههه؟هوم؟
¥میخوام تنها باشم
+باشه...ولی خیلی سریع تغییر کردی ... یجوری رفتار میکنی انگار من مقصرم
از رو تاپ بلند شدم و رفتم تو اتاقم
4 دقیقه بعد صدای در اومد فهمیدم اومد خونه یهو صدای رعد و برق اومد
تو خودم جمع شدم و رفتم زیر پتو و از ترس میلرزیدم....
+تروخدا بیا(اروم و گریه)
بعد چند دقیقه نتونستم تحمل کنم پس دوییدم رفتم تو اتاق کوک دیدم صدای اب میااد فهمیدم رفته حموم ..
رو تختش دراز کشیدم و بالشتشو بو میکردم تا عطرش بدنشو حس کنم و تنها نباشم و نترسم........
ولی هر لحظه بیشتر میترسیدم ....
پتو رو بغل کردم و بو میکردم و سفت میگرفتمش ....یهو صدای جیر جیر در اومد
کوک هنوز تو حموم بود پس......
یعنی چی؟
دیدم تخت بالا پایین شد
؟نترس کوچولو بابایی اینجاست😂
تعجب کردم ... صداشم عین خودش بود ... چجوری پدر ناتنیم زندس .. مگه کوک نکشتتش؟
صدای باز شدن در حموم اومد .. یهو اومد زیر پتو و گفت
؟جیگت دربیاد خفت میکنم
که یهو دستشو گذاشت دور گردنم و فشار داد و من نفس نفس میزدم و گریه میکردم که فهمیدم کوک رفت بیرون و نفهمید من اینجام
+ن..ن..نک..نکن😭😭
؟خفه شوووووووووووووووووووووووووووو گفتم جیکت درنیاااد(دستشو فشار داد و عربده زد)
که از حال رفتم و قبل اینکه از حال برم متوجه رفتنش شدم....
view jungkook
داشتم واسه خودم قهوه اماده میکردم که از اتاقم صدای عربده اومد
دوییدم دیدم ا.ت رو تختم چشاش بستس و رنگ صورتش رفته و داره کبود میشه ...
۲.۹k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.