Season2
Season2
part1
ـــــــــــــــــــــــ
دوستان اول یه توضیحی ا/ت توی فصل دوم چون روحش توی جسم دیگه تناسخ پیدا کره اسمش آن ناهی شده ولی هیونجین و جوکیونگ و دوست داره بقیشو خودتون ببینید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(ویو ناهی )
من آن ناهیمو و توی یه خانواد پولدار بدنیا اومدم و سال اخر دبیرستانم به مامانم گفتم که منو بفرسته دبیرستان سه بوم چون میخواستم پیداشون کنم
(شب)
مامان ناهی :ناهی بیا پایین شام ناهی
ناهی: باشه مامان
قیافه ی ناهی اسلاید دو
ناهی:عه آبا شما هم اومدی
بابای ناهی: مگه میشه تنهات بزارم
(خیلی مامان باباش مهربونن)
مامان ناهی: شام کیمچی داریم
ناهی: مرسی مامان خیلی خوب میدونی چی دوست دارم
بابای ناهی: به راننده گفتم ساعت ۷:۳٠ جلوی در خونه باشه تا ساعت هشت برسی مدرسه
ناهی: مرسی بابا
مامان ناهی: حواست باشه فقط توی مدرسه ناهار خوب بخوری از بوفه مدرسه هم هرچی خواستی بخر این سه بوم از اون مدرسه گیونگ کوجو(چه اسمی)
بهتره
ناهی: آره فقط یه چیزی
مامان ناهی: بله
ناهی:من توی این مدرسه هیچ دوستی ندارم
مامان ناهی: مطمئنم همه باهات دوست میشن: تو آن ناهی خوشگل ترین دختر جهان تازه پدرشم بهترین وکیله مطمئنم سریع باهات دوست میشن
ناهی: امیدوارم
مامان ناهی: چرا ناامید میشی سریع
ناهی: آخه شاید بعضیا بخاطر اینکه پولدارم فکر کنن خودمو مثل بقیه خیلی بالا میگیرم
مامان ناهی: همچین فکری نمیکنن مطمئنم
(بعد شام ساعت 10)
ناهی: من میرم بخوابم
بابای ناهی: برو بخواب عزیزم
مامان ناهی: برو عزیزم
ناهی: شب بخیر
مامان ناهی: شب بخیر
بابای ناهی: شب بخیر
رفتم تو اتاقم دراز کشددم رو تختم
رفتم توی اینستاگرامم سرچ کردم
هیونجین به کره ای
فالوش کردم یه عکس با من گذاشته بود با یه قلب سیاه
آلاراممو گذاشتم روی ساعت 7:۱٠دقیقه صبح
(پرش بر صبح زمان به طور سگی میگذرد)
آلارممو خفه کردم بلند شدم
مامانم صبحونه رو اماده کره بود
ناهی: صبح بخیر
مامان ناهی: صبح بخیر عزیزم
ناهی: بابا کجاست مامان؟
مامان ناهی: رفته دادگاه صبح دادگاه دارن
ناهی: کدوم خری صبح دادگاه داره اخه!
مامان ناهی: نمیدونم صبحونتو بخور
حاضر شو برنامتو اماده کردی
اره خیالت راحت مامان
صبحونمو خوردم رفتم
حاضر شدم (اسلاید سه یونیفرم همه ی دخترای
اسلاید چهار یونیفرم همه ی پسرای مدرسه)
به چتریام ژل زدم تا بهم نریزه یکمم تینت لب زدم
ناهی:مامان من میرم
مامان ناهی: صبر کن
ناهی بیا این ظرف سوشی رو بگیر برات درست کردم ببر بخور
ناهی: مرسی مامان یه بوس از گونه اش کردم بغلش کردم
مامان ناهی:درساتو خوب بخون
ناهی: باشه خدافظظ
راننده وایستاده بود دم در
چند مین گذشت رسیدم مدرسه
ـــــــــــ
پایان
part1
ـــــــــــــــــــــــ
دوستان اول یه توضیحی ا/ت توی فصل دوم چون روحش توی جسم دیگه تناسخ پیدا کره اسمش آن ناهی شده ولی هیونجین و جوکیونگ و دوست داره بقیشو خودتون ببینید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(ویو ناهی )
من آن ناهیمو و توی یه خانواد پولدار بدنیا اومدم و سال اخر دبیرستانم به مامانم گفتم که منو بفرسته دبیرستان سه بوم چون میخواستم پیداشون کنم
(شب)
مامان ناهی :ناهی بیا پایین شام ناهی
ناهی: باشه مامان
قیافه ی ناهی اسلاید دو
ناهی:عه آبا شما هم اومدی
بابای ناهی: مگه میشه تنهات بزارم
(خیلی مامان باباش مهربونن)
مامان ناهی: شام کیمچی داریم
ناهی: مرسی مامان خیلی خوب میدونی چی دوست دارم
بابای ناهی: به راننده گفتم ساعت ۷:۳٠ جلوی در خونه باشه تا ساعت هشت برسی مدرسه
ناهی: مرسی بابا
مامان ناهی: حواست باشه فقط توی مدرسه ناهار خوب بخوری از بوفه مدرسه هم هرچی خواستی بخر این سه بوم از اون مدرسه گیونگ کوجو(چه اسمی)
بهتره
ناهی: آره فقط یه چیزی
مامان ناهی: بله
ناهی:من توی این مدرسه هیچ دوستی ندارم
مامان ناهی: مطمئنم همه باهات دوست میشن: تو آن ناهی خوشگل ترین دختر جهان تازه پدرشم بهترین وکیله مطمئنم سریع باهات دوست میشن
ناهی: امیدوارم
مامان ناهی: چرا ناامید میشی سریع
ناهی: آخه شاید بعضیا بخاطر اینکه پولدارم فکر کنن خودمو مثل بقیه خیلی بالا میگیرم
مامان ناهی: همچین فکری نمیکنن مطمئنم
(بعد شام ساعت 10)
ناهی: من میرم بخوابم
بابای ناهی: برو بخواب عزیزم
مامان ناهی: برو عزیزم
ناهی: شب بخیر
مامان ناهی: شب بخیر
بابای ناهی: شب بخیر
رفتم تو اتاقم دراز کشددم رو تختم
رفتم توی اینستاگرامم سرچ کردم
هیونجین به کره ای
فالوش کردم یه عکس با من گذاشته بود با یه قلب سیاه
آلاراممو گذاشتم روی ساعت 7:۱٠دقیقه صبح
(پرش بر صبح زمان به طور سگی میگذرد)
آلارممو خفه کردم بلند شدم
مامانم صبحونه رو اماده کره بود
ناهی: صبح بخیر
مامان ناهی: صبح بخیر عزیزم
ناهی: بابا کجاست مامان؟
مامان ناهی: رفته دادگاه صبح دادگاه دارن
ناهی: کدوم خری صبح دادگاه داره اخه!
مامان ناهی: نمیدونم صبحونتو بخور
حاضر شو برنامتو اماده کردی
اره خیالت راحت مامان
صبحونمو خوردم رفتم
حاضر شدم (اسلاید سه یونیفرم همه ی دخترای
اسلاید چهار یونیفرم همه ی پسرای مدرسه)
به چتریام ژل زدم تا بهم نریزه یکمم تینت لب زدم
ناهی:مامان من میرم
مامان ناهی: صبر کن
ناهی بیا این ظرف سوشی رو بگیر برات درست کردم ببر بخور
ناهی: مرسی مامان یه بوس از گونه اش کردم بغلش کردم
مامان ناهی:درساتو خوب بخون
ناهی: باشه خدافظظ
راننده وایستاده بود دم در
چند مین گذشت رسیدم مدرسه
ـــــــــــ
پایان
۷.۲k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.