ا.ت. چی
ا.ت. چی
کوک. همین که شنیدی منو تو
دیگه حرفی نزدم تا اینکه تو ماشین خوابم برد...
کوک ویو
داشتم رانندگی میکردم که دیدم صدای از ا.ت در نمیاد از تو آیینه ی ماشین دیدم که خیلی کیوت خوابیده وقتی رسیدیم دلم نیومد بیدارش کنم برای همین بقلش کردم و بردمش داخل خونه و گذاشتمش رو کاناپه و روش پتو گذاشتم
و رفتم به کارای خودم رسیدم
ا.ت ویو
وقتی بیدار شدم دیدم یه جای خیلی گرم و نرم هستم بلند شدم از جام پتو رو کشیدم کنار
ا.ت. هیی؟ کسی اینجا نیست؟
یهو صدای پایین اومدن یکی از پله هارو شنیدم برگشتم و دیدم که....
همون جونگکوکه!
ا.ت. ت..تت..تورو خدا باهام کاری نداشته باش ازت خواهش کردم(گریه)
کوک. نترس باهات کاری ندارم
ا.ت. واقعا؟
کوک. اره
یهو دیدم اومد پیشم نشست
کوک. ا.ت اگه یک کاری برام انجام بدی قل میدم دیگه باهات کاری نداشته باشم
ا.ت. چیکار هرکاری باشه قبول میکنم
کوک. باید بهم کمک کنی برادرت رو بکشم
ا.ت. چیییی؟
کوک. پس اگه نمیخوای کمکم کنی هم تورو میکشم هم دنی جونتو
ا.ت. اما اون چیکارت کرده
کوک. یادت نیست؟
ا.ت. خب اول پدر تو شروع کرد
کوک. خب منم میخوام انتقام بگیرم
ا.ت. ولی دنی هم انتقام پدر مادرمون رو گرفت
کوک. منم انتقام پدرمو میخوام بگیرم
ا.ت. .....
کوک. قبول نمیکنی؟
ا.ت. نمیدونم
کوک. انتخواب با خودته یا با من باشی یا با دنی
ا.ت. خب اما اون آخرین کسیه که نسل مارو ادامه میده
کوک. میخوای میتونی نجاتش بدی
ا.ت. خب....بب..ب..باشههه قبول میکنم(داد)
کوک. آفرین کوچولو
ا.ت. هعی من فقط ۱۹ سالمه
کوک. منم ۲۸ سالمه.
باورم نمیشه میخوام به یه مافیا کمک کنم که برادرمو بکشم الانم دیگه انتخوابم رو کردم دنی منو ببخش!
و...
کوک. همین که شنیدی منو تو
دیگه حرفی نزدم تا اینکه تو ماشین خوابم برد...
کوک ویو
داشتم رانندگی میکردم که دیدم صدای از ا.ت در نمیاد از تو آیینه ی ماشین دیدم که خیلی کیوت خوابیده وقتی رسیدیم دلم نیومد بیدارش کنم برای همین بقلش کردم و بردمش داخل خونه و گذاشتمش رو کاناپه و روش پتو گذاشتم
و رفتم به کارای خودم رسیدم
ا.ت ویو
وقتی بیدار شدم دیدم یه جای خیلی گرم و نرم هستم بلند شدم از جام پتو رو کشیدم کنار
ا.ت. هیی؟ کسی اینجا نیست؟
یهو صدای پایین اومدن یکی از پله هارو شنیدم برگشتم و دیدم که....
همون جونگکوکه!
ا.ت. ت..تت..تورو خدا باهام کاری نداشته باش ازت خواهش کردم(گریه)
کوک. نترس باهات کاری ندارم
ا.ت. واقعا؟
کوک. اره
یهو دیدم اومد پیشم نشست
کوک. ا.ت اگه یک کاری برام انجام بدی قل میدم دیگه باهات کاری نداشته باشم
ا.ت. چیکار هرکاری باشه قبول میکنم
کوک. باید بهم کمک کنی برادرت رو بکشم
ا.ت. چیییی؟
کوک. پس اگه نمیخوای کمکم کنی هم تورو میکشم هم دنی جونتو
ا.ت. اما اون چیکارت کرده
کوک. یادت نیست؟
ا.ت. خب اول پدر تو شروع کرد
کوک. خب منم میخوام انتقام بگیرم
ا.ت. ولی دنی هم انتقام پدر مادرمون رو گرفت
کوک. منم انتقام پدرمو میخوام بگیرم
ا.ت. .....
کوک. قبول نمیکنی؟
ا.ت. نمیدونم
کوک. انتخواب با خودته یا با من باشی یا با دنی
ا.ت. خب اما اون آخرین کسیه که نسل مارو ادامه میده
کوک. میخوای میتونی نجاتش بدی
ا.ت. خب....بب..ب..باشههه قبول میکنم(داد)
کوک. آفرین کوچولو
ا.ت. هعی من فقط ۱۹ سالمه
کوک. منم ۲۸ سالمه.
باورم نمیشه میخوام به یه مافیا کمک کنم که برادرمو بکشم الانم دیگه انتخوابم رو کردم دنی منو ببخش!
و...
۶.۲k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.