My charming mafia
#My_charming_mafia
#مافیای_جذاب_من
#part34
و بعد یدفعع گوشیش زنگ خورد از لبام جدا شد گوشیشو جواب داد
-ها
*کجایی
-خونه
*من حرکت کردم ی ادرس میفرستم بیاین اونجا
-اک
-و گوشی قطع کردم خودمو تو اینه دیدم لبام رژلبی شدع بود سرمو چرخوندم ک دیدم ات نیس مثل اینکع رفتع بود اتاق خودش ب سمت اتاقش رفتم در زدم جواب نداد درو. باز کردم ک دیدم جلو اینه دار رژ لب میزنه
-این رژلبت چرا پاک نمیش
+منظورت چیع
-نگام کن
+نگاش کردم دیدم لبشو دور لبش قرمزع خندع ای کردم
-یا نخند باید بریم چجوری پاک میش
+صبر کن (با خندع)
+رفتم لبشو پاک کردم همون طوری ک لباشو پاک میکردم بهش گفتم بهت مگ نمیگم وقتی میکاپ کردم دیگه بیخیالش شو نگا لبای منم خراب کردی با هزار بدبختی ب این رسوندمش
-دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم لبات بجور محوم میکنه همین طور...
+یاا بستع دیگه نگو بریم
-پپوفف بریم
+رفتیم دنبال نوحاا اون خیلی قشنگ شدع بود بغلش کردم و گفتم نوحااا چقدر خشمل شدیی
&من در برار تو هیچم
+ن اینطور نیس
&هس
-حالا نمیخواید بیخیال شید و سوار شید رفیقم منتظرع ها
+بش
&بش
-رفتم ب ادرسی ک تهیونگ بهم گفت وقتی رسیدیم ب تهیونگ زنگ زدم
-کجایی
*کنارتن
-ار
*منم این بالام واییی جونگ. کوک
-چتع
*نقشع خراب کردی
-من
*قرار نبود بهونه گوشیتو کنیم الان کنارش با گوشیت بم زنگ زدی
-یاا حواصم نبود
*حالا چیکار کنیم
-صبر کن به ات بگم اون مغزش اینجور جاها خوب کار میکته.
*بش منتظرم
-ات
+بل
-یدقیقع میای بیب
+بش نوحا اینجا بشین ببینم کوک چیکارم دار
&بش
-ات من حواصم نبود جلو شما با گوشیم ب تهیونگ زنگ زدم و نوحاا هم دید
+هوف کوک
-خوب حواصم نبود
+بیا جلوش دعوا بگیریم توعم سعی کن منو ببری تا تنهایی از دلم در بیاری
-چی دعوا کنیم عمرن
+خواهش میکنم
-نع
+کوکی خاهش
-هیی ات من چیکار کنم اخر از دستت ب تهیونگ زنگ زدمو ماجرارو گفتم بعد رفتیم نشستیم ات پیش نوحاا نشست یهو تهیونگ اومد
&ا... این اینجا چیکار میکنه رفیقت این بود جونگ کوک تو میدونستی ات
+عم ار
*نوحااا عزیزم اروم باش
&اینطوری صدام نکن
*بش عزیزم
&یااا
*خندع
+وسط حرف زدن تهیونگ نوحاا ب جونگ کوک چشمک زدم ک نقشمونو عملی کنه اونم سرشو انداخت پایین با موهاش ور میرفت قشنگ معلوم بود نمیخواصت ب زور داشت انجام میداد ولی خوب چارع ای نداشتیم ک جونگ کوک گفت
-ات (وارد نقشع شدن ب دروغ داشتن دعوا میکردن)
+...
-بیبم
+....
-ات کری
+با من حرف نزن
-خب ببخشید
+نخیرم تو اون دخترع رو گرفتی
-نزدیک بود بیوفتع
+خوب ب تو چ
-ات میش بس کنید تهیونگ و نوحا داشتن نگامون میکرن یکم رفتم تو جوو و بخاطرع ات خیلی خوب داشتم نقشمو بازی میکردم
-ات زیاد داری زر میزنی
+با من درست صحبت کن
-سریع بیا تو ماشین
+نمیام نوحااا پیشم بمونیاا
ادامه دارد..
#مافیای_جذاب_من
#part34
و بعد یدفعع گوشیش زنگ خورد از لبام جدا شد گوشیشو جواب داد
-ها
*کجایی
-خونه
*من حرکت کردم ی ادرس میفرستم بیاین اونجا
-اک
-و گوشی قطع کردم خودمو تو اینه دیدم لبام رژلبی شدع بود سرمو چرخوندم ک دیدم ات نیس مثل اینکع رفتع بود اتاق خودش ب سمت اتاقش رفتم در زدم جواب نداد درو. باز کردم ک دیدم جلو اینه دار رژ لب میزنه
-این رژلبت چرا پاک نمیش
+منظورت چیع
-نگام کن
+نگاش کردم دیدم لبشو دور لبش قرمزع خندع ای کردم
-یا نخند باید بریم چجوری پاک میش
+صبر کن (با خندع)
+رفتم لبشو پاک کردم همون طوری ک لباشو پاک میکردم بهش گفتم بهت مگ نمیگم وقتی میکاپ کردم دیگه بیخیالش شو نگا لبای منم خراب کردی با هزار بدبختی ب این رسوندمش
-دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم لبات بجور محوم میکنه همین طور...
+یاا بستع دیگه نگو بریم
-پپوفف بریم
+رفتیم دنبال نوحاا اون خیلی قشنگ شدع بود بغلش کردم و گفتم نوحااا چقدر خشمل شدیی
&من در برار تو هیچم
+ن اینطور نیس
&هس
-حالا نمیخواید بیخیال شید و سوار شید رفیقم منتظرع ها
+بش
&بش
-رفتم ب ادرسی ک تهیونگ بهم گفت وقتی رسیدیم ب تهیونگ زنگ زدم
-کجایی
*کنارتن
-ار
*منم این بالام واییی جونگ. کوک
-چتع
*نقشع خراب کردی
-من
*قرار نبود بهونه گوشیتو کنیم الان کنارش با گوشیت بم زنگ زدی
-یاا حواصم نبود
*حالا چیکار کنیم
-صبر کن به ات بگم اون مغزش اینجور جاها خوب کار میکته.
*بش منتظرم
-ات
+بل
-یدقیقع میای بیب
+بش نوحا اینجا بشین ببینم کوک چیکارم دار
&بش
-ات من حواصم نبود جلو شما با گوشیم ب تهیونگ زنگ زدم و نوحاا هم دید
+هوف کوک
-خوب حواصم نبود
+بیا جلوش دعوا بگیریم توعم سعی کن منو ببری تا تنهایی از دلم در بیاری
-چی دعوا کنیم عمرن
+خواهش میکنم
-نع
+کوکی خاهش
-هیی ات من چیکار کنم اخر از دستت ب تهیونگ زنگ زدمو ماجرارو گفتم بعد رفتیم نشستیم ات پیش نوحاا نشست یهو تهیونگ اومد
&ا... این اینجا چیکار میکنه رفیقت این بود جونگ کوک تو میدونستی ات
+عم ار
*نوحااا عزیزم اروم باش
&اینطوری صدام نکن
*بش عزیزم
&یااا
*خندع
+وسط حرف زدن تهیونگ نوحاا ب جونگ کوک چشمک زدم ک نقشمونو عملی کنه اونم سرشو انداخت پایین با موهاش ور میرفت قشنگ معلوم بود نمیخواصت ب زور داشت انجام میداد ولی خوب چارع ای نداشتیم ک جونگ کوک گفت
-ات (وارد نقشع شدن ب دروغ داشتن دعوا میکردن)
+...
-بیبم
+....
-ات کری
+با من حرف نزن
-خب ببخشید
+نخیرم تو اون دخترع رو گرفتی
-نزدیک بود بیوفتع
+خوب ب تو چ
-ات میش بس کنید تهیونگ و نوحا داشتن نگامون میکرن یکم رفتم تو جوو و بخاطرع ات خیلی خوب داشتم نقشمو بازی میکردم
-ات زیاد داری زر میزنی
+با من درست صحبت کن
-سریع بیا تو ماشین
+نمیام نوحااا پیشم بمونیاا
ادامه دارد..
۱۲.۱k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.