My charming mafia
#My_charming_mafia
#مافیای_جذاب_من
#part36
&جونک کوک کجاست
+رفت خوابید
&ات
+بله
&جونگ کوک همونی نیس ک چون مافیا بود ازش میترسیدی اوایل ک رفتی خونشون یادتع بهم میکفتی میترسی بکشتت
+ار ولی الان فرق کرد
&چ فرقی
+الان خب همو دوست داریم بعضی وقتا ازش میترسم ولی خیلی دوصش دارم
&عع
+نوحاا من برم بخوابم
&بش خوابای خوب ببینی ماهم
+مرسی قشنگم توهم همینطور
+بعد قطع کردن گرفتم خوابیدم
ویو جونگ کوک
-چشام گرد شد بود ات اتم از من میترسع ب خاطرع اینکه من ی مافیام میترسه من بکشمش ن.. نه من چیکار کنم باید فردا بش جوری رفتار کنم ک برع خونه خودشون دیگه اینجا نیاد ولی من بدون ات نمتونم ولی ن اون باید بر اون از من میترسع فکرامو دور کردم رفتم تو اتاقم روی تخت رفتم زیر پتو خوابیدم
صبح با صدای ات چشامو باز کردم
+کوکی
-...
+کوکی
-هوم
+بلند شو
-چر
+امادع شو بریم دانشگاه
-نمیام
+نمیام چیع میگم بلند شو
-بس کن ات حوصلع ندارم
+هنوز از دستم ناراحتی
-بیخیال برو بیرون
+یا من میخوام برم دانشگاه
-خب برو
+کی منو ببرع دانشگاه خیلی دورع از اینجا
-امادع شو ی فکری میکنم ب حالش
+بش
فلش بک نیم ساعت بعد
+کوک
-من دانشگاه نمیام ک بخوابم پس حرف نزن انقدر
+یااا چتع تو چرا بام اینطوری صحبت میکنی
-بلند شدم و ب تهیونگ زنگ زدم گوشی رو بلندگو گذاشتم چون حوصلع نداشتم گوشی زیر گوشم نگه دارم اتم کنارم بود
*الو جونگ کوک
-تهیونک دانشگاه میری
*ارع چطور
-بیا دنبال ات
*ات کجاست مگ نمیای خودت
-اینجاست حصلع دانشگاه ندارم بیا دنبالش برگشتنی هم اونو ببر خونه مادرش اینا
*چی داری میگی
+چ.. چی کوک
-همین ک گفتم و گوشی قطع کردم
+کوک
-جعون جونگ کوکم
+ینی چی
-پسر خالت نیستم ک
+من کی گفتم پسر خالمی تو دوص پسرمی
ادامه دارد.........
برام چند تا رمان بگید میخوام بخونم حوصلم سر رفته
#مافیای_جذاب_من
#part36
&جونک کوک کجاست
+رفت خوابید
&ات
+بله
&جونگ کوک همونی نیس ک چون مافیا بود ازش میترسیدی اوایل ک رفتی خونشون یادتع بهم میکفتی میترسی بکشتت
+ار ولی الان فرق کرد
&چ فرقی
+الان خب همو دوست داریم بعضی وقتا ازش میترسم ولی خیلی دوصش دارم
&عع
+نوحاا من برم بخوابم
&بش خوابای خوب ببینی ماهم
+مرسی قشنگم توهم همینطور
+بعد قطع کردن گرفتم خوابیدم
ویو جونگ کوک
-چشام گرد شد بود ات اتم از من میترسع ب خاطرع اینکه من ی مافیام میترسه من بکشمش ن.. نه من چیکار کنم باید فردا بش جوری رفتار کنم ک برع خونه خودشون دیگه اینجا نیاد ولی من بدون ات نمتونم ولی ن اون باید بر اون از من میترسع فکرامو دور کردم رفتم تو اتاقم روی تخت رفتم زیر پتو خوابیدم
صبح با صدای ات چشامو باز کردم
+کوکی
-...
+کوکی
-هوم
+بلند شو
-چر
+امادع شو بریم دانشگاه
-نمیام
+نمیام چیع میگم بلند شو
-بس کن ات حوصلع ندارم
+هنوز از دستم ناراحتی
-بیخیال برو بیرون
+یا من میخوام برم دانشگاه
-خب برو
+کی منو ببرع دانشگاه خیلی دورع از اینجا
-امادع شو ی فکری میکنم ب حالش
+بش
فلش بک نیم ساعت بعد
+کوک
-من دانشگاه نمیام ک بخوابم پس حرف نزن انقدر
+یااا چتع تو چرا بام اینطوری صحبت میکنی
-بلند شدم و ب تهیونگ زنگ زدم گوشی رو بلندگو گذاشتم چون حوصلع نداشتم گوشی زیر گوشم نگه دارم اتم کنارم بود
*الو جونگ کوک
-تهیونک دانشگاه میری
*ارع چطور
-بیا دنبال ات
*ات کجاست مگ نمیای خودت
-اینجاست حصلع دانشگاه ندارم بیا دنبالش برگشتنی هم اونو ببر خونه مادرش اینا
*چی داری میگی
+چ.. چی کوک
-همین ک گفتم و گوشی قطع کردم
+کوک
-جعون جونگ کوکم
+ینی چی
-پسر خالت نیستم ک
+من کی گفتم پسر خالمی تو دوص پسرمی
ادامه دارد.........
برام چند تا رمان بگید میخوام بخونم حوصلم سر رفته
۱۳.۰k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.