☆شوگر ددی من p4☆
☆شوگر ددی من p4☆
ویو ا.ت:
بعد از اینکه اون سه نفر حسابی کتک خوردن و پا به فرار گذاشتن اون پسری که اون سه نفر انگار بهش میگفتن ارباب و به پاش افتاده بودن برگشت سمت ما و گفت:
دفعه ی بعدی با دوست پسراتون بیاین تا ازتون محافظت کنن، جون سونگ و اریکا داشتن ازشون تشکر می کردن اما من یهو هل شدم و گفتم :
ما که دوست پسر نداریم :/......
جون سونگ و اریکا که مونده بودن چی بگن و منم تازه فهمیده بودم چه سوتی ای دادم یهو گفتم:
یعنی چیز منظورم این بود که دفعه ی بعد با دوست پسرای شما میایم تا ازمون دفاع کنن.
جون سونگ که داشت خنده اش رو کنترل می کرد گفت:
ببخشید آقایون ا.ت یکم مست کرده نمیفهمه چی داره میگه .
اریکا: بله بله مسته مثل این که خیلی هم مسته.
ادمین: بعد از اینکه سوتی ا.ت جمع شد جیهوپ و شوگا رفتن پیش اعضا و اریکا و ا.ت و جون سونگ رفتن رقصن.
ویو شوگا:
+جیهوپ اسم اون دختره ا.ت بود؟
جیهوپ:آره فکر کنم اسمش ا.ت بود.
+ازش خوشم میاد
جیهوپ:چی؟
+هیچی ولش بیا نوشیدنی بخوریم.
جیهوپ:اوکی
اعضا رو به شوگا و جیهوپ :
ما میخوایم بریم برقصیم شما میاین ؟
جیهوپ:من میام
+شما برین من بعدا میام
(اعضا رفتن برقصن)
ویو ا.ت:
از رقصیدن خسته شدم و رفتم به گوشه نشستم و نوشیدنی خوردم .
داشتم نوشیدنی میخوردم که یهو یه صدایی که گفت:تو همون دختره هستی؟
همون پسره که بهش میگفتن ارباب بود .
نمیدونستم چی بهش بگم که یهو یاد سوتی ای که دادم افتادم.
بهش توجه نکردم و نوشیدنیمو خوردم.
+ازت خوشم میاد
_چی؟
+میگم ازت خوشم میاد.
_مستی؟
+نه اتفاقا الان کاملا هوشیارم و حواسم جمعِ.
+بیا قرار بزاریم.
_یاااااا.
+چیشد ؟ ببین مافیا ها از دخترا خوششون نمیاد اما وقتی که از یه دختر خوششون بیاد اون دختر رو به دست میارن. پس مقاومت نکن و قبول کن تا قرار بزاریم .
_مونده بودم بهش چی بگم . اون از من خوشش میاد منم از خوشم میاد پس قبول کردم .
+باورم نمیشد به این سادگی ها قبول کنه . وایسااا یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست .اون اصلا تعجب نکرد که من بهش گفتم یه مافیام.
+تو از من نمیترسی؟
_نه چرا باید بترسم ؟ اگه بخاطر مافیا بودنت هست که پدر بزرگ خودمم مافیا بود و اگه بابام مافیا بودن رو ادامه میداد منم الان مافیا بودم.
+مثل اینکه واقعا داشت ازش خوشم میومد.
+شماره ات رو بده .
_شماره ام رو دادم و اون بهم گفت که اسمم شوگا هست و فعلا نباید کسی بفهمه ما قرار میزاریم.
ادمین: بعد از اینکه شوگا شماره ی ا.ت رو گرفت رفت . اریکا و جون سونگ اومدن پیش ا.ت و بهش گفتن ما خسته شدیم . اعضا هم مدتی رقصیدن و بعد رفتن پیش شوگا و همه برگشتن خونه هاشون .
ویو شوگا:
رسیدم خونه و رفتم رو تختم دارز کشیدم . تو فکر ا.ت بودم اولین بار بود از از یه دختر خوشم اومده بود بخاطر همین زنگ زدم به ا.ت و....
ویو ا.ت:
بعد از اینکه اون سه نفر حسابی کتک خوردن و پا به فرار گذاشتن اون پسری که اون سه نفر انگار بهش میگفتن ارباب و به پاش افتاده بودن برگشت سمت ما و گفت:
دفعه ی بعدی با دوست پسراتون بیاین تا ازتون محافظت کنن، جون سونگ و اریکا داشتن ازشون تشکر می کردن اما من یهو هل شدم و گفتم :
ما که دوست پسر نداریم :/......
جون سونگ و اریکا که مونده بودن چی بگن و منم تازه فهمیده بودم چه سوتی ای دادم یهو گفتم:
یعنی چیز منظورم این بود که دفعه ی بعد با دوست پسرای شما میایم تا ازمون دفاع کنن.
جون سونگ که داشت خنده اش رو کنترل می کرد گفت:
ببخشید آقایون ا.ت یکم مست کرده نمیفهمه چی داره میگه .
اریکا: بله بله مسته مثل این که خیلی هم مسته.
ادمین: بعد از اینکه سوتی ا.ت جمع شد جیهوپ و شوگا رفتن پیش اعضا و اریکا و ا.ت و جون سونگ رفتن رقصن.
ویو شوگا:
+جیهوپ اسم اون دختره ا.ت بود؟
جیهوپ:آره فکر کنم اسمش ا.ت بود.
+ازش خوشم میاد
جیهوپ:چی؟
+هیچی ولش بیا نوشیدنی بخوریم.
جیهوپ:اوکی
اعضا رو به شوگا و جیهوپ :
ما میخوایم بریم برقصیم شما میاین ؟
جیهوپ:من میام
+شما برین من بعدا میام
(اعضا رفتن برقصن)
ویو ا.ت:
از رقصیدن خسته شدم و رفتم به گوشه نشستم و نوشیدنی خوردم .
داشتم نوشیدنی میخوردم که یهو یه صدایی که گفت:تو همون دختره هستی؟
همون پسره که بهش میگفتن ارباب بود .
نمیدونستم چی بهش بگم که یهو یاد سوتی ای که دادم افتادم.
بهش توجه نکردم و نوشیدنیمو خوردم.
+ازت خوشم میاد
_چی؟
+میگم ازت خوشم میاد.
_مستی؟
+نه اتفاقا الان کاملا هوشیارم و حواسم جمعِ.
+بیا قرار بزاریم.
_یاااااا.
+چیشد ؟ ببین مافیا ها از دخترا خوششون نمیاد اما وقتی که از یه دختر خوششون بیاد اون دختر رو به دست میارن. پس مقاومت نکن و قبول کن تا قرار بزاریم .
_مونده بودم بهش چی بگم . اون از من خوشش میاد منم از خوشم میاد پس قبول کردم .
+باورم نمیشد به این سادگی ها قبول کنه . وایسااا یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست .اون اصلا تعجب نکرد که من بهش گفتم یه مافیام.
+تو از من نمیترسی؟
_نه چرا باید بترسم ؟ اگه بخاطر مافیا بودنت هست که پدر بزرگ خودمم مافیا بود و اگه بابام مافیا بودن رو ادامه میداد منم الان مافیا بودم.
+مثل اینکه واقعا داشت ازش خوشم میومد.
+شماره ات رو بده .
_شماره ام رو دادم و اون بهم گفت که اسمم شوگا هست و فعلا نباید کسی بفهمه ما قرار میزاریم.
ادمین: بعد از اینکه شوگا شماره ی ا.ت رو گرفت رفت . اریکا و جون سونگ اومدن پیش ا.ت و بهش گفتن ما خسته شدیم . اعضا هم مدتی رقصیدن و بعد رفتن پیش شوگا و همه برگشتن خونه هاشون .
ویو شوگا:
رسیدم خونه و رفتم رو تختم دارز کشیدم . تو فکر ا.ت بودم اولین بار بود از از یه دختر خوشم اومده بود بخاطر همین زنگ زدم به ا.ت و....
۱۴.۶k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.