پارت 14
پارت 14
رمان روباه قرمز و معشوقه ی مو ابی
همین که می خواستم کتاب رو ببندم برم بیرون اومد تو و فهمید من
کتابو خوندم نزدیکم شد و دستاش رو برد بالا و گفتم دوست داری به
🔞 بدم انگار قدرتش بیشتر شده بود و می خواست بکشتم که جونگ
وو اومد داخل و فلوریا رو یخ کرد و منو برایت استایل بغل کرد و و دویید
بیرون و منو برد و گذاشت داخل اتاقش و درو قفل کرد و رفت تا کتاب
رو بده به خانم مدیر (ربکا) من هم اونقدر منتظر جونگ وو موندم که رو
تختش خوابم برد وقتی درو باز کرد بیدار شدم ولی چشمامو باز نکردم
و فکر کرد خوابم پس یه پتو کشید روم ولی تردید داشت بغلم کنه و
منو بزاره تو اتاقم می گفت
رمان روباه قرمز و معشوقه ی مو ابی
همین که می خواستم کتاب رو ببندم برم بیرون اومد تو و فهمید من
کتابو خوندم نزدیکم شد و دستاش رو برد بالا و گفتم دوست داری به
🔞 بدم انگار قدرتش بیشتر شده بود و می خواست بکشتم که جونگ
وو اومد داخل و فلوریا رو یخ کرد و منو برایت استایل بغل کرد و و دویید
بیرون و منو برد و گذاشت داخل اتاقش و درو قفل کرد و رفت تا کتاب
رو بده به خانم مدیر (ربکا) من هم اونقدر منتظر جونگ وو موندم که رو
تختش خوابم برد وقتی درو باز کرد بیدار شدم ولی چشمامو باز نکردم
و فکر کرد خوابم پس یه پتو کشید روم ولی تردید داشت بغلم کنه و
منو بزاره تو اتاقم می گفت
۳.۲k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.