ایدل شاهکار
ایدل شاهکار
پارت3
ا. ت دوباره شروع کرد ولی باز اوفتاد
ا. ت: دوباره
باز ا. ت پاش گیر کرد اوفتاد
ا. ت: دوباره
چند مین بعد
ا. ت: دوبارهه
یک ساعت بعد
ا. ت: اهه دوبارهه
جه یون همین طور از دور داشت به ا. ت نگاه میکرد
ویو جه یون
برای چی انقدر خودش رو اذیت میکنه بخاطر کمپانی یا اینکه خودش میخواد عالی باشه دوباره به ا. ت پیشنهاد بازی تو یه فیلم دادن نمیدونم بهش بگم یا نه همین جوری خیلی داره اذیت میشه یه کاره دیگه هم بهش اضافه بشه....
اما اگه بهش بگم حتما قبول میکنه
ا. ت: دوباره
جه یون:ا. ت بسه بهتره یکم استراحت کنی.
ا. ت: نه نمیتونم
جه یون: به عنوان دوست ازت نخواستم به عنوان اسفت خواستم حالا بیا
ا. ت رفت پیش جه یون
ا. ت: ببینم چیزی شده
جه یون: بهت پیشنهاد بازیگری دادن ولی..
ا. ت: قبولش کن
جه یون: اخه ا. ت
ا. ت: بس کن من خوبم باشه الانم میرم استراحت کنم راستی امشب میتونم برم خونه
جه یون: نمیدونم باید بپرسم
ا. ت: خیله خب من میرم لباسام رو عوض کنم وقتی پرسیدی بهم بگو
ا. ت از سالن رفت بیرون تویه اتاقش لباساش رو عوض که جه یون بهش زنگ زد و جواب داد
ا. ت: چی شد قبول کردن
جه یون: اره اما فردا باید زود بیای کمپانی
ا. ت: باشه پس فردا میبینمت
ا. ت قطع کرد کلاه و ماسکش رو گذاشت سوار اسانسور شد رفت پارکینگ داشت سوار میشد چشمش به گروه....(هاهاها گروه رو نمیگمم) اوفتاد که داشتن سوار ون میشدن
سوار ماشین شد و به سمت خونه حرکت کرد
پرش زمانی به اپاتمان ا. ت
ا. ت رمز در و زد وارد خونه شد چراقارو روشن کرد خیلی وقت بود نیومده بود خونه تو این هفته هم خیلی خسته شده بود و الان خوشحال بود که تویه خونشه
پارت3
ا. ت دوباره شروع کرد ولی باز اوفتاد
ا. ت: دوباره
باز ا. ت پاش گیر کرد اوفتاد
ا. ت: دوباره
چند مین بعد
ا. ت: دوبارهه
یک ساعت بعد
ا. ت: اهه دوبارهه
جه یون همین طور از دور داشت به ا. ت نگاه میکرد
ویو جه یون
برای چی انقدر خودش رو اذیت میکنه بخاطر کمپانی یا اینکه خودش میخواد عالی باشه دوباره به ا. ت پیشنهاد بازی تو یه فیلم دادن نمیدونم بهش بگم یا نه همین جوری خیلی داره اذیت میشه یه کاره دیگه هم بهش اضافه بشه....
اما اگه بهش بگم حتما قبول میکنه
ا. ت: دوباره
جه یون:ا. ت بسه بهتره یکم استراحت کنی.
ا. ت: نه نمیتونم
جه یون: به عنوان دوست ازت نخواستم به عنوان اسفت خواستم حالا بیا
ا. ت رفت پیش جه یون
ا. ت: ببینم چیزی شده
جه یون: بهت پیشنهاد بازیگری دادن ولی..
ا. ت: قبولش کن
جه یون: اخه ا. ت
ا. ت: بس کن من خوبم باشه الانم میرم استراحت کنم راستی امشب میتونم برم خونه
جه یون: نمیدونم باید بپرسم
ا. ت: خیله خب من میرم لباسام رو عوض کنم وقتی پرسیدی بهم بگو
ا. ت از سالن رفت بیرون تویه اتاقش لباساش رو عوض که جه یون بهش زنگ زد و جواب داد
ا. ت: چی شد قبول کردن
جه یون: اره اما فردا باید زود بیای کمپانی
ا. ت: باشه پس فردا میبینمت
ا. ت قطع کرد کلاه و ماسکش رو گذاشت سوار اسانسور شد رفت پارکینگ داشت سوار میشد چشمش به گروه....(هاهاها گروه رو نمیگمم) اوفتاد که داشتن سوار ون میشدن
سوار ماشین شد و به سمت خونه حرکت کرد
پرش زمانی به اپاتمان ا. ت
ا. ت رمز در و زد وارد خونه شد چراقارو روشن کرد خیلی وقت بود نیومده بود خونه تو این هفته هم خیلی خسته شده بود و الان خوشحال بود که تویه خونشه
۲۹.۵k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.