زنگ آخر دانشگاهمون بود از کلاس اومدم بیرون که پسرای کلاسم
زنگ آخر دانشگاهمون بود از کلاس اومدم بیرون که پسرای کلاسمون دور هم جمع شده بودن اونا خب واقعیتش روی من کراشن و همش اذیتم میکنن که یهو اومدن سمتم سریع فرار کردم و اونا هم افتادن دنبالم تو یه کوچه پیچیدم و باز دویدم که خوردم به یه مردی که لباساش سیاه بود و کلاه و یه ماسک سیاه داشت و بعد افتادم رو زمین
هوپ. حالت خوبه؟
ا.ت. ام..اره خوبم
دستشو آورد پیشم و با کمک دستش بلند شدم
ا.ت. خیلی ممنونم آقا
سریع از پیشش رفتم
هوپ ویو
داشتم از تو یه خیابون رد میشدم که یه دختره با سرعت زیاد خورد بهم و افتاد روی زمین و دستم رو بردم پیشش تا بلند شه معلوم بود ترسیده تا اینکه دیدم از تو کیفش یک برگه افتاده خم شدم و گرفتمش و بازش کردم
هوپ. هی وایسا
ا.ت. با من بودین؟
هوپ. این برای توعه؟
ا.ت. اه..اره مرسی
هوپ. خیلی قشنگ کشیدی
ا.ت. مم...ممنون
و...
هوپ. حالت خوبه؟
ا.ت. ام..اره خوبم
دستشو آورد پیشم و با کمک دستش بلند شدم
ا.ت. خیلی ممنونم آقا
سریع از پیشش رفتم
هوپ ویو
داشتم از تو یه خیابون رد میشدم که یه دختره با سرعت زیاد خورد بهم و افتاد روی زمین و دستم رو بردم پیشش تا بلند شه معلوم بود ترسیده تا اینکه دیدم از تو کیفش یک برگه افتاده خم شدم و گرفتمش و بازش کردم
هوپ. هی وایسا
ا.ت. با من بودین؟
هوپ. این برای توعه؟
ا.ت. اه..اره مرسی
هوپ. خیلی قشنگ کشیدی
ا.ت. مم...ممنون
و...
۳.۳k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.