قمار باز من ۴
شب کنار ته خوابیدم صبح که بیدار شدم چرخیدن یهو یک نفس گرم خورد تو صورتم چشامو باز کردم دیدم فاصلم با ته نیم سانته سکته رو رد کردم که یهو ته گفت : بیب بیدار شدی ا.ت : آ....آ ..ر..ه
ته :چرا لکنت گرفتی
ا.ت : ها هیچی
سریع بلند شدم رفتم WC
بیرون آمدم رفتم پایین دیدم ته پایه میز نشسته
ته : بیا بشین (اشاره به روی پاش)
ا.ت: چه کاریه رو صندلی میشینم.
ته : گفتم بشین (جدی )
رفتم نشستم
ته : بخور
ا.ت: چشم
ته : چقد رسمی
ا.ت : ......
بعد صبحونه
ته به لباس داد برم بپوشم
بعد از پوشیدن لباس خودموتو آینه دیدم خیلی دامنش کوتاه بود و س.ی.ن.ه هام معلوم بود(پارت بعد عکسشو میزارم )
ته : پوشیدی
ا.ت : آ..آره
ته: ببینم
یهو درو باز کرد از خجالت دستمو روی صورتم گذاشتم
ته : اوه چه س.ک.س.ی
ا.ت : بلهههههه
آمد و بوسه ی رو گونم گذاشت و رفت
ته : از لیا بپرس باید چی کار کنی
ا.ت : چ..چ...ش...م ا.ر....با...ب
ته : هه خوشم آمد
رفت منم رفتم پایین
لیا : سلام ا.ت
ا.ت : سلام
لیا: خوب ا.ت برو برگای کنار استخر و جمع کن
ا.ت : چشم
رفتم کنار استخر داشتم برگا هارو جمع می کردم که یهو چشام سیاهی رف و ........
اینم از چهار 😂😂😂🤣🤣🤣🤣😁😁
ته :چرا لکنت گرفتی
ا.ت : ها هیچی
سریع بلند شدم رفتم WC
بیرون آمدم رفتم پایین دیدم ته پایه میز نشسته
ته : بیا بشین (اشاره به روی پاش)
ا.ت: چه کاریه رو صندلی میشینم.
ته : گفتم بشین (جدی )
رفتم نشستم
ته : بخور
ا.ت: چشم
ته : چقد رسمی
ا.ت : ......
بعد صبحونه
ته به لباس داد برم بپوشم
بعد از پوشیدن لباس خودموتو آینه دیدم خیلی دامنش کوتاه بود و س.ی.ن.ه هام معلوم بود(پارت بعد عکسشو میزارم )
ته : پوشیدی
ا.ت : آ..آره
ته: ببینم
یهو درو باز کرد از خجالت دستمو روی صورتم گذاشتم
ته : اوه چه س.ک.س.ی
ا.ت : بلهههههه
آمد و بوسه ی رو گونم گذاشت و رفت
ته : از لیا بپرس باید چی کار کنی
ا.ت : چ..چ...ش...م ا.ر....با...ب
ته : هه خوشم آمد
رفت منم رفتم پایین
لیا : سلام ا.ت
ا.ت : سلام
لیا: خوب ا.ت برو برگای کنار استخر و جمع کن
ا.ت : چشم
رفتم کنار استخر داشتم برگا هارو جمع می کردم که یهو چشام سیاهی رف و ........
اینم از چهار 😂😂😂🤣🤣🤣🤣😁😁
۲.۶k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.