مافیای جذاب من(بلکتن) پارت۴
رزی: هنوزم اون رئیس آشغالت پرونده سخت و سنگینا رو میده بهت؟
جنی: اوهوم. امروز یه پرونده ی مافیایی خیلی سخت و سنگین رو شروع کردم.
رزی: مافیایی!!!؟؟؟؟
جنی: آره.....چطور مگه؟
رزی: وای من انقدر دوست داشتم دوس پسرم مافیا باشه.🤭
جنی: خلی دیگه.
رزی: مرض.
جنی: خب چیه! خدایی مافیا!؟
رزی: آره. مافیا ها همشون دارک و جذابن.
جنی: در ادامه ی حرفت خیلی هم هیز و هوس باز و عوضی...
رزی: اوکی اوکی. ولش کن.....بگیریم بخوابیم فردا بریم خریییید.
جنی: خرید چی؟
رزی: خرید توی پاساژ رزان!!
جنی: رزان!؟ مگه تو هم پاساژ زدی؟
رزی: یکی از بزرگ ترین مرکز خرید های سئوله عصیصم.
جنی:اِ؟
رزی: آره...
ساعت 23:45
☆
لباسمو عوض کردم و رفتم توی اتاق خودم که برای خودمه. یعنی رزی یکی از اتاقا رو گذاشته کلا برای من.
روی تخت دراز کشیدم و از خستگی سریع خوابم برد.
.
.
.
ساعت 9:15
☆
از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و اومدم. لباسم و عوض کردم و رفتم تو آشپزخونه که دیدم رزی داره میز صبحونه رو آماده میکنه.
جنی: صبح به خیر.
رزی: صبح به خیر.
نشستیم صبحونه خوردیم و خرید هم رفتیم. که دیگه کمکم هوا داشت تاریک میشد. من یه کراپ کوتاه با کت و شلوارک لی پوشیده بودم. رزی هم یه دامن خیلی کوتاه پوشیده بود....
پارت بعدی فردا
جنی: اوهوم. امروز یه پرونده ی مافیایی خیلی سخت و سنگین رو شروع کردم.
رزی: مافیایی!!!؟؟؟؟
جنی: آره.....چطور مگه؟
رزی: وای من انقدر دوست داشتم دوس پسرم مافیا باشه.🤭
جنی: خلی دیگه.
رزی: مرض.
جنی: خب چیه! خدایی مافیا!؟
رزی: آره. مافیا ها همشون دارک و جذابن.
جنی: در ادامه ی حرفت خیلی هم هیز و هوس باز و عوضی...
رزی: اوکی اوکی. ولش کن.....بگیریم بخوابیم فردا بریم خریییید.
جنی: خرید چی؟
رزی: خرید توی پاساژ رزان!!
جنی: رزان!؟ مگه تو هم پاساژ زدی؟
رزی: یکی از بزرگ ترین مرکز خرید های سئوله عصیصم.
جنی:اِ؟
رزی: آره...
ساعت 23:45
☆
لباسمو عوض کردم و رفتم توی اتاق خودم که برای خودمه. یعنی رزی یکی از اتاقا رو گذاشته کلا برای من.
روی تخت دراز کشیدم و از خستگی سریع خوابم برد.
.
.
.
ساعت 9:15
☆
از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و اومدم. لباسم و عوض کردم و رفتم تو آشپزخونه که دیدم رزی داره میز صبحونه رو آماده میکنه.
جنی: صبح به خیر.
رزی: صبح به خیر.
نشستیم صبحونه خوردیم و خرید هم رفتیم. که دیگه کمکم هوا داشت تاریک میشد. من یه کراپ کوتاه با کت و شلوارک لی پوشیده بودم. رزی هم یه دامن خیلی کوتاه پوشیده بود....
پارت بعدی فردا
۸.۷k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.