مافیای جذاب من(بلکتن) پارت۳
جنی: بهت زنگ میزنم.
رزی: چرت و پرت نگو ۱۰ شبه دیگه کی میخوای بهم بگی؟
جنی: اوکی......میام.
رزی: خیلی هم عالی.
جنی: کی میری؟ کجاست؟ چجوری میری؟...
رزی: ایییی انقد سوال نپرس. بیا خونم تا بهت جواب بدم. راستی فردا تعطیلی؟؟
جنی: آره فردا نمیرم سرکار.
رزی: پس پاشو بیا اینجا دیگه!
جنی: خیلی خب میام.
با اینکه حال نداشتم و میخواستم استراحت کنم، ولی چون میدونستم رزی میخواد لجبازی کنه پاشدم رفتم خونش.
حاضر شدم و لباس با خودم بردم و یه سری خرت و پرت دیگه.
.
.
.
ساعت22:50
#دمدرخونهیرزی
☆
ماشینو پارک کردم و رفتم زنگ درو زدم.
رزی از پشت آیفن:
رزی: بیا بالا
جنی: نمیگفتی هم میومدم:>
رزی: هار هار هار
جنی: زار زار زار
که رزی دیگه اعصابش نکشید گوشی رو گذاشت.
رفتم بالا. درو خونه رو باز کرد و رفتم تو.
رزی: به به نکبت خانوم!
جنی: به به به عفریته خانوم!
رزی: گشمو تو.
جنی: نچنچنچ... آخه دنسر انقدر بی ادب! اونم با خواهر بزرگ ترش!
رزی: ببخشید خانوم. حالا اگر گوهر گفتن تموم شد گمشین تو لطفا. بهتر شد؟
جنی: هعیی....چیکار کنم دیگه.
رفتم تو.
رزی: چخبر؟
جنی: هچ.
رزی: چرت و پرت نگو ۱۰ شبه دیگه کی میخوای بهم بگی؟
جنی: اوکی......میام.
رزی: خیلی هم عالی.
جنی: کی میری؟ کجاست؟ چجوری میری؟...
رزی: ایییی انقد سوال نپرس. بیا خونم تا بهت جواب بدم. راستی فردا تعطیلی؟؟
جنی: آره فردا نمیرم سرکار.
رزی: پس پاشو بیا اینجا دیگه!
جنی: خیلی خب میام.
با اینکه حال نداشتم و میخواستم استراحت کنم، ولی چون میدونستم رزی میخواد لجبازی کنه پاشدم رفتم خونش.
حاضر شدم و لباس با خودم بردم و یه سری خرت و پرت دیگه.
.
.
.
ساعت22:50
#دمدرخونهیرزی
☆
ماشینو پارک کردم و رفتم زنگ درو زدم.
رزی از پشت آیفن:
رزی: بیا بالا
جنی: نمیگفتی هم میومدم:>
رزی: هار هار هار
جنی: زار زار زار
که رزی دیگه اعصابش نکشید گوشی رو گذاشت.
رفتم بالا. درو خونه رو باز کرد و رفتم تو.
رزی: به به نکبت خانوم!
جنی: به به به عفریته خانوم!
رزی: گشمو تو.
جنی: نچنچنچ... آخه دنسر انقدر بی ادب! اونم با خواهر بزرگ ترش!
رزی: ببخشید خانوم. حالا اگر گوهر گفتن تموم شد گمشین تو لطفا. بهتر شد؟
جنی: هعیی....چیکار کنم دیگه.
رفتم تو.
رزی: چخبر؟
جنی: هچ.
۵.۹k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.