ازدواج اجباری
که فیلم بردارا اومدن تو ماهم ساکت شدیم و فیلم برداری شروع شد فلیکس یک فیلم گذاشت و گفت بیا بغلم رفتم بغلش و فیلم دیدم داشتیم فیلم می دیدیم که گفت بعد فیلم بهم با حالت لوس بگو بریم بیردن ازمون خواستن باشه ریزی گفتم و ادامه فیلم رو دیدیم و بعد با حالت کیوت گفتم آپااا منو ببر بیرونفلیکس لبخند ریز زد و گفت باشه برو بپوش رفتم تو اتاق و لباس رو انتخاب کردم می خواستم لباسم رو در بیارم که یهو فلیکس وارد شد گفتم بو بیرون می خوام لباس عوض کنم که گفت نمیشه شک می کنن من چشمام رو می بندم تو عوض کن بعو من گفتم باشه با سرعت نور لباسم رو عوض کردم و خلاصه اونم لباسش رو عوض کرد قبل از اینکه بریم تو ماشین فلیکس بهم گفت جوگیر نشو فقط به خاطر شغلمه بغض گلومو از طرز صحبتش گرفت ول بیخیال شدم و رفتم نشستم تو ماشین فلیکس دستم رو گرفت و داشت رانندگی می کرد کلی گفتم و خندیدیم تا اینکه رسیدیم
فلش بک به خرید=
یه لباس دیدم که فوق کیوت بود از فلیکس خواستم که برام بخره چون جلو دوربین بود اونم مجبور شد بخره رفتم پرو کردم وقتی اومدم بیرون نگاه های سنگین فلیکس رو حس می کرم که خندید و گفت خیلی خوشگل شدی نمی دونستم داره راست میگه یا دروغ ولی احساس خوبی داشت م فلیکس بهم گفت وایستم دمه در تا حساب کنه منم وایستادم دمه در که یهو دست یکی رو روی بدنم حس کردم وقتی برگشتم دیدم همون پسره هست که اون روز مزاحمم شده بود! یهو دستش رو گذاشت رو دهنم و سیاهی
ویو فلیکس =
حساب کرم وقتی رفتم بیرون دیدم ات نیست دختره احمق مثلا رفتم بگردم دنبالش بلند داد می زدم ات ات
ویو ات=
وقتی بیدار شدم چشمام تار می دید اما یهو پسره اومد نزدیکم گفتم چی کار می کنی گفت می خوام یکه بیبی رو اذیت کنم فهمیدم می خواد چیکار کنه که جیغ زدم یهو فلیکس اومد تو گفت داری چی کار میکنی مردک عوضی و یهو مرده رو تا می خورد زد منم آروم اشک می ریختم که اومد پیشم و گفت هیشش اروم باش کاریت که نکرد گفتم نه هق هق گفت خوبه بیا دیگه بریم خونه راستی لباسی که می خواستی رو خریدم و بعد آردم بغلم کرد ولی من نمی دونم چرا آروم نمی شدم ولی بغلش حس آرامش داشت انگار خیلی وقته به این بغل احتیاج داشتم
داشتیم می رفتیم که قبل از اینکه فیلمبردارا بیان گفت اینکارا فقط به خاطر استی هست قلبم کاملا خورد شد
ویو شب در خانه=
شام پختم و خوردیم و بعد حرف زدیم و رفتیم بخریم که یهو فلیکس لبمو بوسید شوک بودم که گفت هومم خوشمزه بود بیبی منم گفتم اره ددی بعد منو تو بغلش کشید و خوابیدیم
فلش بک به خرید=
یه لباس دیدم که فوق کیوت بود از فلیکس خواستم که برام بخره چون جلو دوربین بود اونم مجبور شد بخره رفتم پرو کردم وقتی اومدم بیرون نگاه های سنگین فلیکس رو حس می کرم که خندید و گفت خیلی خوشگل شدی نمی دونستم داره راست میگه یا دروغ ولی احساس خوبی داشت م فلیکس بهم گفت وایستم دمه در تا حساب کنه منم وایستادم دمه در که یهو دست یکی رو روی بدنم حس کردم وقتی برگشتم دیدم همون پسره هست که اون روز مزاحمم شده بود! یهو دستش رو گذاشت رو دهنم و سیاهی
ویو فلیکس =
حساب کرم وقتی رفتم بیرون دیدم ات نیست دختره احمق مثلا رفتم بگردم دنبالش بلند داد می زدم ات ات
ویو ات=
وقتی بیدار شدم چشمام تار می دید اما یهو پسره اومد نزدیکم گفتم چی کار می کنی گفت می خوام یکه بیبی رو اذیت کنم فهمیدم می خواد چیکار کنه که جیغ زدم یهو فلیکس اومد تو گفت داری چی کار میکنی مردک عوضی و یهو مرده رو تا می خورد زد منم آروم اشک می ریختم که اومد پیشم و گفت هیشش اروم باش کاریت که نکرد گفتم نه هق هق گفت خوبه بیا دیگه بریم خونه راستی لباسی که می خواستی رو خریدم و بعد آردم بغلم کرد ولی من نمی دونم چرا آروم نمی شدم ولی بغلش حس آرامش داشت انگار خیلی وقته به این بغل احتیاج داشتم
داشتیم می رفتیم که قبل از اینکه فیلمبردارا بیان گفت اینکارا فقط به خاطر استی هست قلبم کاملا خورد شد
ویو شب در خانه=
شام پختم و خوردیم و بعد حرف زدیم و رفتیم بخریم که یهو فلیکس لبمو بوسید شوک بودم که گفت هومم خوشمزه بود بیبی منم گفتم اره ددی بعد منو تو بغلش کشید و خوابیدیم
۷.۹k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.