فیک جیمین(عشق بی پایان من)پارت1
ات ویو
وای خسته شدم دیگه چقدر باید تو این کافه لعنتی کار کنم
(رییس ات رو مینویسم ر.س)
ر.س:ات برو سفارش میز6 رو بگیر ولی حواست باشه چون اون پارک جیمین بزرگ ترین مافیای دنیاست
ات:درحالی که آب دهنشو قورت داد گفت..چشم
ات ویو
رفتم سر میزشون و گفتم:چی میل دارید قربان
جیمین:یه قهوه تلخ(سرد)
جیمین:تهیونگ تو چی میخوری
ات ویو
اون پسر جذاب که اسمش تهیونگ بود رو به من با لبخند گفت:منم یه آیس کافی میخورم
ات:چشم
جیمین ویو
تهیونگ باز داشت تلاش میکرد یه دختر دیگرو اذیت کنه
اون دختره چشمی گفت و رفت
روبه تهیونگ گفتم:خسته نمیشی انقدر دختر بازی میکنی
تهیونگ:دخترا مثل زندگی میمونن هیچوقت ازشون خسته نمیشی ولی گاهی اوقات تو مخ میشن بعدشم من دنبال شریک زندگیم مثل تو نیستم که باید ترشی بندازیمت
جیمین:اینجا اومدیم برای کار نه زر زر کرد نای تو
جیمین ویو
بعد کلی پرونده درست کردن راه افتادم سمت خونه
اجوما:اومدی پسرم
جیمین:بله خسته نباشید
اجوما:برو غذارو گذاشتم رو میز منم دیگه میرم
جیمین:کجا؟
اجوما:بهت گفتم که میرم خونه عروسم
جیمین:آره یادم نبود خوش بگذره
جیمین ویو
بعد رفتن آجوما غذام رو خوردم و یه راست اومدم تو اتاق و خابیدم
ات ویو
امروز روز خسته کننده ای بود
وقتی رسیدم خونه اون عوضی بازم مست بود
(بابای ات رو مینویسم ب.ت)
ب.ت:پولایی که در آوردی رو بده(سگ مست)
ات:امروز پول نیاوردم
ات ویو
بطریه مشروبی که دستش بودو سمتم پرت کرد سرم خون میومد ولی گریه نکردم
چون عادت داشتم رفتم توی اون حموم که بهش نمیشه گفت حموم
اینم از پارت 1 این فیک امیدوارم خوشتون بیاد بیبی گرلام 🤌🙂💜
وای خسته شدم دیگه چقدر باید تو این کافه لعنتی کار کنم
(رییس ات رو مینویسم ر.س)
ر.س:ات برو سفارش میز6 رو بگیر ولی حواست باشه چون اون پارک جیمین بزرگ ترین مافیای دنیاست
ات:درحالی که آب دهنشو قورت داد گفت..چشم
ات ویو
رفتم سر میزشون و گفتم:چی میل دارید قربان
جیمین:یه قهوه تلخ(سرد)
جیمین:تهیونگ تو چی میخوری
ات ویو
اون پسر جذاب که اسمش تهیونگ بود رو به من با لبخند گفت:منم یه آیس کافی میخورم
ات:چشم
جیمین ویو
تهیونگ باز داشت تلاش میکرد یه دختر دیگرو اذیت کنه
اون دختره چشمی گفت و رفت
روبه تهیونگ گفتم:خسته نمیشی انقدر دختر بازی میکنی
تهیونگ:دخترا مثل زندگی میمونن هیچوقت ازشون خسته نمیشی ولی گاهی اوقات تو مخ میشن بعدشم من دنبال شریک زندگیم مثل تو نیستم که باید ترشی بندازیمت
جیمین:اینجا اومدیم برای کار نه زر زر کرد نای تو
جیمین ویو
بعد کلی پرونده درست کردن راه افتادم سمت خونه
اجوما:اومدی پسرم
جیمین:بله خسته نباشید
اجوما:برو غذارو گذاشتم رو میز منم دیگه میرم
جیمین:کجا؟
اجوما:بهت گفتم که میرم خونه عروسم
جیمین:آره یادم نبود خوش بگذره
جیمین ویو
بعد رفتن آجوما غذام رو خوردم و یه راست اومدم تو اتاق و خابیدم
ات ویو
امروز روز خسته کننده ای بود
وقتی رسیدم خونه اون عوضی بازم مست بود
(بابای ات رو مینویسم ب.ت)
ب.ت:پولایی که در آوردی رو بده(سگ مست)
ات:امروز پول نیاوردم
ات ویو
بطریه مشروبی که دستش بودو سمتم پرت کرد سرم خون میومد ولی گریه نکردم
چون عادت داشتم رفتم توی اون حموم که بهش نمیشه گفت حموم
اینم از پارت 1 این فیک امیدوارم خوشتون بیاد بیبی گرلام 🤌🙂💜
۷.۳k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.