کاش به دنیا نمیومدم
پارت 38
ساعت تقریباً نه بود که در خونمون به صدا در اومد رفتم ببینم کیه هارلی بود درو باز کردم با قیافه خوشحالی کل حیاط و دوید و اومد درو که باز کردم پرید بغلم
-چتهههههه
1هورااااااااااا
-میگی چه مرگته یا لهت کنم
1مژده بده
-چیده مگه
1اول بده
-هفقففففف
ته جیبم سی دلار بود برداشتم و دادم بهش
-ببا بگیر
1این خیلی کمه
-الان همینو دارم بگو چیشده
1عررررررر
1یادته یه عمو داشتم پیر بود چند بارم دیده بودیش
-همون که نه زن داشت نه بچه
1آره
-خب
1امروز مرد
-واقعا
1آرهههههه
-حالا چرا اینقدر خوشحالی
1چون وارثی نداشت دادگاه اعلام کرد من وارث کل داراییشم الانم من صاحب 12 تا کارخونه مختلف در خاور میانم
-راست میگییییی
-واقعاااااااااا
-شت اینکه خیلی خوبهههههه (عموش مرده دوتایی خوشحالن🌝🌝)
1آرهههههههههه
-یوهووووووووو
1شام مهمون من بریم یه رستوران شیک و باکلاس
-ممنون ولی من شام خوردم
1عاااا بد شد که
-مشکلی نیست فردا میریم
1باشه چلی الان بریم برا نوشیدنی
-چی میگی تو که میدونی من هنوز به سن قانونی مرسیدم
1اوه راست میگی عب نداره پس فردا شام میریم
-اوکیییی
1خببب من الان گشنمه
-یکم از شام مونده میتونی بخوری
ویو تهیونگ
مهمونامون رسیدن
هم من هم یونگی حاضر بودیم البته با کلی اصرار یونگیو حاضر کردم (عکس استایلاشونو میزارم)
+اوه سلام
*سلام
88سلام
بر خلاف تصورم دو نفر بودن در حالی که من یه نفرو دعوت کرده بودم
+اممم آقای پارک معرفی نمی کنید
آقای پارک (پدر الینا نیست😑) : اوه متاسفم یادم رفت این پسرم یونگه و پسرم ایشون جناب تهیونگ و برادرشون جناب یونگیه
(علامت یونگ #)
#خوشبختم
+همچنین
اومدن نشستن و بعد از قهوه رفتیم سر موضوعی که براش اومده بودیم یعنی همون قمار😈😈
ادامه دارد.....
ساعت تقریباً نه بود که در خونمون به صدا در اومد رفتم ببینم کیه هارلی بود درو باز کردم با قیافه خوشحالی کل حیاط و دوید و اومد درو که باز کردم پرید بغلم
-چتهههههه
1هورااااااااااا
-میگی چه مرگته یا لهت کنم
1مژده بده
-چیده مگه
1اول بده
-هفقففففف
ته جیبم سی دلار بود برداشتم و دادم بهش
-ببا بگیر
1این خیلی کمه
-الان همینو دارم بگو چیشده
1عررررررر
1یادته یه عمو داشتم پیر بود چند بارم دیده بودیش
-همون که نه زن داشت نه بچه
1آره
-خب
1امروز مرد
-واقعا
1آرهههههه
-حالا چرا اینقدر خوشحالی
1چون وارثی نداشت دادگاه اعلام کرد من وارث کل داراییشم الانم من صاحب 12 تا کارخونه مختلف در خاور میانم
-راست میگییییی
-واقعاااااااااا
-شت اینکه خیلی خوبهههههه (عموش مرده دوتایی خوشحالن🌝🌝)
1آرهههههههههه
-یوهووووووووو
1شام مهمون من بریم یه رستوران شیک و باکلاس
-ممنون ولی من شام خوردم
1عاااا بد شد که
-مشکلی نیست فردا میریم
1باشه چلی الان بریم برا نوشیدنی
-چی میگی تو که میدونی من هنوز به سن قانونی مرسیدم
1اوه راست میگی عب نداره پس فردا شام میریم
-اوکیییی
1خببب من الان گشنمه
-یکم از شام مونده میتونی بخوری
ویو تهیونگ
مهمونامون رسیدن
هم من هم یونگی حاضر بودیم البته با کلی اصرار یونگیو حاضر کردم (عکس استایلاشونو میزارم)
+اوه سلام
*سلام
88سلام
بر خلاف تصورم دو نفر بودن در حالی که من یه نفرو دعوت کرده بودم
+اممم آقای پارک معرفی نمی کنید
آقای پارک (پدر الینا نیست😑) : اوه متاسفم یادم رفت این پسرم یونگه و پسرم ایشون جناب تهیونگ و برادرشون جناب یونگیه
(علامت یونگ #)
#خوشبختم
+همچنین
اومدن نشستن و بعد از قهوه رفتیم سر موضوعی که براش اومده بودیم یعنی همون قمار😈😈
ادامه دارد.....
۷.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.