فیلم آموزشی که اخیرا داشتم برای بچه های چهارمم درست میکرد
فیلم آموزشی که اخیرا داشتم برای بچه های چهارمم درست میکردم، تمام پروسه کاشت و داشت و برداشتش با راندمان بسیار بالایی انجام شد و حتی منو هم تا چند روز راضی نگه داشت! به حدی که مدام میگفتم ترکوندم و عالی شده و از اکثر منابع و وسایل برای این سری فیلم ها، استفاده کردم. سعی میکردم چیزهایی که قبلا توی ریزبینی ها و آنالیزهام، یادگرفته بودمو روش پیاده کنم، مثلا برخلاف روحیه خودم، سعی کردم از رنگ های شاد و اون چیزهایی که بچه ها، خوششون میاد، استفاده کنم، فیلم های آموزشی مختلفی بین بحث های خشک درسی قرار دادم، یکی از فیلما رو خودم روش دوبله کردم و واقعا اگه فیلم مختصر و مفیدی نبود، براش وقت نمیذاشتم اما جدا لوب مطلبو رسونده بود در عرض دو دیقه، افکت های مختلف روی صفحات پاورپوینت و متن های هر اسلاید گذاشتم و سعی کردم متنی که قبلا آماده کرده بودم رو (که این script نوشتن رو هم از آنالیز variety show های قبلی یاد گرفته بودم درحالی که برای فیلمای قبلی، فی البداهه حرف میزدم روی پاورپوینت یا فیلم، که باعث میشد ضبط هرکدومش، طوری که به دلم بشینه، هزار سال طول بکشه🤦🏻♀️) شمرده و خوانا بخونم تا بچه های ضعیف ترم هم با بار اول دیدن فیلما، متوجه جریان بشن.
خلاصه که حس میکنم عصاره ای شد از همه چیزایی که دیدم و توی ذهنم نگه داشتم که یه روزی انجام بدم 💃🏻
خاله که فیلما رو دید، خیلیییی خوشش اومده بود و برای خودشم جالب بود انگار. کلی ابراز احساسات کرد (در عین اینکه این کار، گوهر گمشده خانواده ماست. دیگه ببین سطح فیلما چییی بوده😂).
خاله همیشه از خلاقیت من تعریف میکنه و میگه من ف رو میگم، تو رفتی فرحزاد. همیشه میگه کلییی ایده تو فکرشه و کسی نیست انجامش بده و منم اون اولا کسی بودم که هیچ ایده ای نداشتم ولی آدمِ کار کردن بودم. ترکیب ما دوتا، چیز خوبی از آب در میومد گاهی.
یه بارم معلم کلاس دوم گفت فیلم درباره فلان موضوعات دانلود کن و انقدر دقیق و موضوعی و مطابق متن کتاب و خواسته خودش، فیلما رو دراورده بودم که همش به به و چه چه میکرد و رفت کلی جلوی خاله تعریفمو داد 😏
شاید اگه بهش فکر کنم، ده ها جریان مشابه یادم بیاد ولی بخاطر اون حال سرکوبگری که داشتم همیشه، نذاشتم اون هیجان بعد از تحسین، خیلی توی دلم دووم بیاره.
اما...
دیگه بسه...
خلاصه که حس میکنم عصاره ای شد از همه چیزایی که دیدم و توی ذهنم نگه داشتم که یه روزی انجام بدم 💃🏻
خاله که فیلما رو دید، خیلیییی خوشش اومده بود و برای خودشم جالب بود انگار. کلی ابراز احساسات کرد (در عین اینکه این کار، گوهر گمشده خانواده ماست. دیگه ببین سطح فیلما چییی بوده😂).
خاله همیشه از خلاقیت من تعریف میکنه و میگه من ف رو میگم، تو رفتی فرحزاد. همیشه میگه کلییی ایده تو فکرشه و کسی نیست انجامش بده و منم اون اولا کسی بودم که هیچ ایده ای نداشتم ولی آدمِ کار کردن بودم. ترکیب ما دوتا، چیز خوبی از آب در میومد گاهی.
یه بارم معلم کلاس دوم گفت فیلم درباره فلان موضوعات دانلود کن و انقدر دقیق و موضوعی و مطابق متن کتاب و خواسته خودش، فیلما رو دراورده بودم که همش به به و چه چه میکرد و رفت کلی جلوی خاله تعریفمو داد 😏
شاید اگه بهش فکر کنم، ده ها جریان مشابه یادم بیاد ولی بخاطر اون حال سرکوبگری که داشتم همیشه، نذاشتم اون هیجان بعد از تحسین، خیلی توی دلم دووم بیاره.
اما...
دیگه بسه...
۱۰.۹k
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.