به دردی دچارم
به دردی دچارم
که نه راهِ بغض میشناسد ...
نه راهِ اشک
فقط خیره میمانم ...
به در ...
به پنجره ...
به هرچه که میشود از آن رفت ..................
که نه راهِ بغض میشناسد ...
نه راهِ اشک
فقط خیره میمانم ...
به در ...
به پنجره ...
به هرچه که میشود از آن رفت ..................
۷.۲k
۲۶ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.