پارت 5 ::"* داستان دختری با دو هدفون **'"$$👇
پارت 5 ::"* داستان دختری با دو هدفون **'"$$👇
پسر در حیاط بیمارستان نشت و در حالی که هدفون خودش روی گوشش بود به اسمان نگاه میکرد.
پسرک در مورد دخترک فکر میکرد و به اسمان نگاه میکرد اشک های پسرک در زیر نور خورشید مانند خورشید میدرخشید و از چشمانش جاری میشد.
پرستار با عجله از بیمارستان اومد بیرون و زود گفت بیا زود باش پسرک پا شد و تند دوید وقتی رفت تو دکتر گفت الان بهوش میاد اگه دوست داری برو کنارش پسرک رفت کنارش .
و در کنارش نشست دخترک با ارامی چشمانش را باز کرد و یه لبخند زیبا به پسرک زد پسرک تعجب کرد و لی خوشحال هم بود .
دست دخترک را با ارامی گرفت و دستش را بوس کرد وبا ارامی یه بوس وست پیشونیش زد.
دخترک داشت خوب میشد اما پسرک هنوز دلیل این رو نمیدونست که چرا دخترک بهش رو داده و خوشحاله
بخاطر همین وقتی حالش خوب شد و تو بیمارستان روی تخت نشسته بود ازش پرسید .
دخترک گفت ...
اگه دوست داید ادامه داستان رو بخونید لایک کنید **:';"**""':💫 💫
پسر در حیاط بیمارستان نشت و در حالی که هدفون خودش روی گوشش بود به اسمان نگاه میکرد.
پسرک در مورد دخترک فکر میکرد و به اسمان نگاه میکرد اشک های پسرک در زیر نور خورشید مانند خورشید میدرخشید و از چشمانش جاری میشد.
پرستار با عجله از بیمارستان اومد بیرون و زود گفت بیا زود باش پسرک پا شد و تند دوید وقتی رفت تو دکتر گفت الان بهوش میاد اگه دوست داری برو کنارش پسرک رفت کنارش .
و در کنارش نشست دخترک با ارامی چشمانش را باز کرد و یه لبخند زیبا به پسرک زد پسرک تعجب کرد و لی خوشحال هم بود .
دست دخترک را با ارامی گرفت و دستش را بوس کرد وبا ارامی یه بوس وست پیشونیش زد.
دخترک داشت خوب میشد اما پسرک هنوز دلیل این رو نمیدونست که چرا دخترک بهش رو داده و خوشحاله
بخاطر همین وقتی حالش خوب شد و تو بیمارستان روی تخت نشسته بود ازش پرسید .
دخترک گفت ...
اگه دوست داید ادامه داستان رو بخونید لایک کنید **:';"**""':💫 💫
۲۶.۷k
۲۶ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.