تو چه میدانی از شب بیداری های یک عاشق؟
تو چه میدانی از شب بیداری های یک عاشق؟
از هق هق های بی صدای یک مرد؟؟
از تنهایی قهوه خوردن سر همان میز..
در همان کافه ی معروف که نگاه هایمان را بهم گره زد و از دهانت در رفت و گفتی ک
دوست میداری مرا تا مرز جنون..
خبر نداری از عقب گرد هایم به بهانه ی خندیدن دوباره ی چشم هایت.
درست همان لحظه ای که دلم را ترجیح دادم بر غرورم
و با تو از رخ همچون ماهت..
آرامشِ نجیب خنده هایت گفتم و رفتی
باید دست می کشیدم از تو..
از حرف های نگاهت..از عطر گیسوان پریشانت..
از دیوانگی هایمان زیر باران و دویدن های لب ساحلی که فقط با تو می چسبید
اگر..اگر..اگر دوست نمی داشتمت.. #حرف #دل #من
از هق هق های بی صدای یک مرد؟؟
از تنهایی قهوه خوردن سر همان میز..
در همان کافه ی معروف که نگاه هایمان را بهم گره زد و از دهانت در رفت و گفتی ک
دوست میداری مرا تا مرز جنون..
خبر نداری از عقب گرد هایم به بهانه ی خندیدن دوباره ی چشم هایت.
درست همان لحظه ای که دلم را ترجیح دادم بر غرورم
و با تو از رخ همچون ماهت..
آرامشِ نجیب خنده هایت گفتم و رفتی
باید دست می کشیدم از تو..
از حرف های نگاهت..از عطر گیسوان پریشانت..
از دیوانگی هایمان زیر باران و دویدن های لب ساحلی که فقط با تو می چسبید
اگر..اگر..اگر دوست نمی داشتمت.. #حرف #دل #من
۴.۶k
۰۱ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.