قشنگه ها اون خاطرات که با یادشون یه لبخند تلخی رو لبم میش
قشنگه ها اون خاطرات که با یادشون یه لبخند تلخی رو لبم میشینه همون اولین بار که چشم های سیاه من
در چشم های پر شیطنت تو غرق شد
و اون نگاه ....
خاص بود دلم لرزید برای اولین بار دیگه مغزم نمی تونست فرمانروایی کنه قلبم لجوج بود برای هر بار دیدنت و شنیدن صدات اما یه چیزی مانع بود بین** من و تو** که باعث شد نتونیم *ما* بشیم
تو عین پرنده ای بودی که نمیخواستم از قفسم ازاد شی و نمیخواستم از من متنفر شی
اما میدونی چیه عزیزم
تنها ارزوم اینه که اونقدر خوشحال شی که اشکات از روی غم نباشه فقط از شادی زیاد
در چشم های پر شیطنت تو غرق شد
و اون نگاه ....
خاص بود دلم لرزید برای اولین بار دیگه مغزم نمی تونست فرمانروایی کنه قلبم لجوج بود برای هر بار دیدنت و شنیدن صدات اما یه چیزی مانع بود بین** من و تو** که باعث شد نتونیم *ما* بشیم
تو عین پرنده ای بودی که نمیخواستم از قفسم ازاد شی و نمیخواستم از من متنفر شی
اما میدونی چیه عزیزم
تنها ارزوم اینه که اونقدر خوشحال شی که اشکات از روی غم نباشه فقط از شادی زیاد
۱.۶k
۰۴ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.