مطمئن باش که روزی جگرت خواهد سوخت
مطمئن باش که روزی جگرت خواهد سوخت
ای کــه بـی عـذر و خـطایی جگــرم سوزاندی
گفتــه بــودم کــه طبـیب دل بیمــار منی
لااقــل بهــر مــداوای دلــم مـی مــانــدی
بـه تـو گفتم که اعـوذ بک ای بی انصاف
به پناه آمده بودم _ ولی از خود رانـدی
من غزل گوی تو بودم _ تو ولی شعر مرا
ای خدا ..آه .. برای چه کسی می خواندی؟
رفــتنت زلـزلــه ای بــود کـه ویـرانـم کرد
همچــنان اَرگ ، سـراپــای مـرا لــرزانــدی
ای کــه بـی عـذر و خـطایی جگــرم سوزاندی
گفتــه بــودم کــه طبـیب دل بیمــار منی
لااقــل بهــر مــداوای دلــم مـی مــانــدی
بـه تـو گفتم که اعـوذ بک ای بی انصاف
به پناه آمده بودم _ ولی از خود رانـدی
من غزل گوی تو بودم _ تو ولی شعر مرا
ای خدا ..آه .. برای چه کسی می خواندی؟
رفــتنت زلـزلــه ای بــود کـه ویـرانـم کرد
همچــنان اَرگ ، سـراپــای مـرا لــرزانــدی
۲.۱k
۲۴ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.