ای که جا مانده دل عاشق من در تن تو
ای که جا مانده دل عاشق من در تن تو
زندگی طعم بدی داشت پس از رفتن تو
منم و شعشعه خاطره هایت ، چه کنم ؟
بی تو با عطر تنت بر تنِ پیراهن تو
به تو ای سنگدل از روز ازل دل بستم
دلم از بدو تولّد شده آبستن تو
جهد من گرچه تظاهر به جوانیست ولی
شده پیر آینه از غصّه کوچیدن تو
می شوم کوهکن از عشق تو بس شیرینی
دل صد پاره ی تنگم ، سند متقن تو
هرچه از عشق تو بگریزم و یادت نکنم
عاقبت این دل رسوا ، شده در مامن تو
ای که از دست ستم هات به تنگ آمده ام
رحمی آخر صنما ، دست من و دامن تو
زندگی طعم بدی داشت پس از رفتن تو
منم و شعشعه خاطره هایت ، چه کنم ؟
بی تو با عطر تنت بر تنِ پیراهن تو
به تو ای سنگدل از روز ازل دل بستم
دلم از بدو تولّد شده آبستن تو
جهد من گرچه تظاهر به جوانیست ولی
شده پیر آینه از غصّه کوچیدن تو
می شوم کوهکن از عشق تو بس شیرینی
دل صد پاره ی تنگم ، سند متقن تو
هرچه از عشق تو بگریزم و یادت نکنم
عاقبت این دل رسوا ، شده در مامن تو
ای که از دست ستم هات به تنگ آمده ام
رحمی آخر صنما ، دست من و دامن تو
۷۳۴
۲۴ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.