پارت اوله فیک همسایم بمون 💚 💚
پارت اوله فیک همسایم بمون 💚 💚
ببخشید یه مقدار طول کشید 🙏 🙏
💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟
هانا :
داشتم غذا رو درست میکردم اخه جیمانجی قراره بیاد ایفون زنگ خورد به انا گفتم :
+ آنا ... آنا آنا برو در و باز کن ☺
نرفت خودن رفتم نگاه کردم چن تا پسر بودن گفتم :
+ بله ؟
اونی که اول از همه وایساده بود و کوتاه تر از همه بود (سوهو)
_همسایه بغلیتونیم خانوم🤗
+ بفرمایید
درو زدم و رفتم توی آشپز خونه کارمو میکردم :
'دینگ دینگ
رفتم درو باز کردم ۱۲ تا پسر و جلو چشمم دیدم که همشون جیگر بودن و هون کوتولهه که منم مث همون بودم کوتوله گفت :
_خانوم صاحب این خونه ماییم .. بالایی میشه کیلیدشو بدین صاحب خونه ی قبلی گفت دسته شماس 😊
+ بله .. ! اهان بله یه دقیقه ... خواستم برم یهو حیمانجی با کیلید در حیاط و باز کرد و امد داخل مثل همیشه اسکوترش دستش بود بلاخره قهرمانه ملی اسکوتر کره بود اومد و دست تکون داد و گفت :
_ سلام هانی😘 😘
+شلام جیبی 😇
بغلش کردم و گفتم :
+کفاثط میوی کهربان میسی به مامی هانی نیموگویی فننر خانون 😜 دشت برورده ی کودمی 😌
(کثافط میری قهرمان میشی به مامان هانا نمیگی عنتر خانوم 😜 دست پرورده ی خودمی 😌
و زدم به بازوش 😃
خندید یه اَبروشو داد بالا و گفت :
_معرفی نمیکنی!؟
+اِ پاک یادم رفته بود همسایه بغلیامون هستن 😊
_اوهوم ... خوشوقتم 🤗 (پرو هنو نیومده پیر خاله میشه )
چطوره بد باشه دیه نمیذارمش !؟ $
ببخشید یه مقدار طول کشید 🙏 🙏
💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟 💟
هانا :
داشتم غذا رو درست میکردم اخه جیمانجی قراره بیاد ایفون زنگ خورد به انا گفتم :
+ آنا ... آنا آنا برو در و باز کن ☺
نرفت خودن رفتم نگاه کردم چن تا پسر بودن گفتم :
+ بله ؟
اونی که اول از همه وایساده بود و کوتاه تر از همه بود (سوهو)
_همسایه بغلیتونیم خانوم🤗
+ بفرمایید
درو زدم و رفتم توی آشپز خونه کارمو میکردم :
'دینگ دینگ
رفتم درو باز کردم ۱۲ تا پسر و جلو چشمم دیدم که همشون جیگر بودن و هون کوتولهه که منم مث همون بودم کوتوله گفت :
_خانوم صاحب این خونه ماییم .. بالایی میشه کیلیدشو بدین صاحب خونه ی قبلی گفت دسته شماس 😊
+ بله .. ! اهان بله یه دقیقه ... خواستم برم یهو حیمانجی با کیلید در حیاط و باز کرد و امد داخل مثل همیشه اسکوترش دستش بود بلاخره قهرمانه ملی اسکوتر کره بود اومد و دست تکون داد و گفت :
_ سلام هانی😘 😘
+شلام جیبی 😇
بغلش کردم و گفتم :
+کفاثط میوی کهربان میسی به مامی هانی نیموگویی فننر خانون 😜 دشت برورده ی کودمی 😌
(کثافط میری قهرمان میشی به مامان هانا نمیگی عنتر خانوم 😜 دست پرورده ی خودمی 😌
و زدم به بازوش 😃
خندید یه اَبروشو داد بالا و گفت :
_معرفی نمیکنی!؟
+اِ پاک یادم رفته بود همسایه بغلیامون هستن 😊
_اوهوم ... خوشوقتم 🤗 (پرو هنو نیومده پیر خاله میشه )
چطوره بد باشه دیه نمیذارمش !؟ $
۱.۸k
۰۴ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.