پارت سوم
پارت سوم
یوگیوم واقعا گیج شده بود و دیگه حالش با کلمات توصیف نمیشد واقعا داغون و شوکه بود تنها کاری که بلد بود اشک ریختن و گوش کردن به حرفای سوزی بود
- پس هیونگم چی اون داره برا اونا کار میکنه برا چی اون رو بیرون نکشیدید
سوزی پوست خندی زد
- داریم روش کار میکنیم تا چندوقت دیگه اونم کنارت میشه .
مارک اتاقش رو نشون بده
مارک که تا الان صداش در نیومده بود حالا به حرف اومده بود و اعتراض کرد
- چرا من ؟ پس این گندبک چیه اینجا ؟ اصلا چرا خودت نمیبری
سوزی از این عصبانی شدنای مارک واقعا خندش میگرفت ولی خودش رو نگه داشت
- من و این گندبک داریم میریم جایی .
مارک تو دلش لعنتی گفت و بلند شد ساک یوگیوم رو تو انی از واحد از کنارش قاپید و در حالی از در اتاق بیرون میومد نگاهی به یوگیوم انداخت و راهش رو گرفت و یوگیومم پشتش راه افتاد و مارک اون رو به اتاقی کوچیک رسوند وسایلش رو توش گذاشت و یه برگه داد دستش و راهش رو گرفت و بدون هیچ حرفی رفت تو کاغذ زمان نهار و شام و قوانین خونه نوشته شده بود یوگیوم رفت تو اتاق و ولوو شد رو تخت و به سرعت به یه خواب عمیق فرو رفت در همین هین جی بی رفت برای خوشگذرونی با دوس پسر دوست داشتنیش یونگجه و سوزی ام رفت دنبال کاری که باید میکرد تا خیال یوگیوم رو کمی راحت کنه پس یه لباس لختی پوشید ارایش غلیظی کرد و به سرنوشتش لعنتی فرستاد و به سمت اون کلوپ همیشه گی که میرفت تا جین یونگ رو زیر نظر بگیره و اونم بتونه دیدش بزنه راهی شد
این پارت تموم شد ادامه اش فردا مرسی از خواننده های عزیز
یوگیوم واقعا گیج شده بود و دیگه حالش با کلمات توصیف نمیشد واقعا داغون و شوکه بود تنها کاری که بلد بود اشک ریختن و گوش کردن به حرفای سوزی بود
- پس هیونگم چی اون داره برا اونا کار میکنه برا چی اون رو بیرون نکشیدید
سوزی پوست خندی زد
- داریم روش کار میکنیم تا چندوقت دیگه اونم کنارت میشه .
مارک اتاقش رو نشون بده
مارک که تا الان صداش در نیومده بود حالا به حرف اومده بود و اعتراض کرد
- چرا من ؟ پس این گندبک چیه اینجا ؟ اصلا چرا خودت نمیبری
سوزی از این عصبانی شدنای مارک واقعا خندش میگرفت ولی خودش رو نگه داشت
- من و این گندبک داریم میریم جایی .
مارک تو دلش لعنتی گفت و بلند شد ساک یوگیوم رو تو انی از واحد از کنارش قاپید و در حالی از در اتاق بیرون میومد نگاهی به یوگیوم انداخت و راهش رو گرفت و یوگیومم پشتش راه افتاد و مارک اون رو به اتاقی کوچیک رسوند وسایلش رو توش گذاشت و یه برگه داد دستش و راهش رو گرفت و بدون هیچ حرفی رفت تو کاغذ زمان نهار و شام و قوانین خونه نوشته شده بود یوگیوم رفت تو اتاق و ولوو شد رو تخت و به سرعت به یه خواب عمیق فرو رفت در همین هین جی بی رفت برای خوشگذرونی با دوس پسر دوست داشتنیش یونگجه و سوزی ام رفت دنبال کاری که باید میکرد تا خیال یوگیوم رو کمی راحت کنه پس یه لباس لختی پوشید ارایش غلیظی کرد و به سرنوشتش لعنتی فرستاد و به سمت اون کلوپ همیشه گی که میرفت تا جین یونگ رو زیر نظر بگیره و اونم بتونه دیدش بزنه راهی شد
این پارت تموم شد ادامه اش فردا مرسی از خواننده های عزیز
۳.۶k
۱۹ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.