با دخترا توی پارک نشسته بودیم دیگه داشتیم از بیکاری میمرد
با دخترا توی پارک نشسته بودیم دیگه داشتیم از بیکاری میمردیم من گفتم بچهها بستنی میخورید ؟مهسا گفت آره معصومه گفت منم میام رفتیم توی بستنی فروشی نشستیم سر اینکه چه کسی پول بستنی ها رو بده دعوامون شد همین جور تو سر و کله همدیگه می زدیم که صدای آشنایی گفت ما حساب می کنیم سرمونوبرگردوندیم دیدیم پارسا با دوستاش جمعشون جمع . پارسا با لهجه خاصی گفت سلام دوستان گرامی خوبین من تا سینا رو دیدم یاد اون شب افتادم که خنده ام گرفت و دختر دایی هام هم به این موضوع علاقه داشتن با خنده من اونا هم خندیدند بعدش دیدم یه دختره همراهشونه که محسن گفت این زنمه دوستان با زن محسن که اسمش سانیا بود احوالپرسی کردیم و با پسرا هم خوش و بش کردیم ما دخترا از فرصت استفاده کردیم و کلی خوراکی به حساب پارسا خوردیم . و بعد از کلی شوخی از بستنی فروشی بیرون اومدیم رو به پسرا گفتم شام بیاین خونه ما اولش قبول نکردند ولی بعدش راضی شدند موقع درست کردن غذا باسانیا کلی شوخی کردیم و کلی خوش گذشت غذا رو کشیدم و سفره را پهن کردم پسرا رو صدا کردیم وباشوخی شام مان را میل کردیم . بعد شام نشستیم فیلم تماشا کردیم وپفیلاخوردیم ودرحال تماشای فیلم ترسناک بودیم که دستی روی موهام حس کردم که در حال نوازش کردن بود رومو که برگرداندم با پارسا چشم تو چشم شدم بعد سریع از آن جا بلند شدم و به سمت حیاط رفتم داشتم به کار پارسا فکر می کردم که دستی روی شونم حس کردم . وای دوباره نه رومو اون ور کردم دوباره با پارسا چشم تو چشم شدم من گفتم داری چیکار می کنی پارسا: یعنی تو نفهمیدی دوست دارم تو منو دوست نداری ؟؟؟من: نمی دونم ۲روزم نشده آشنا شدیم پارسا : اما من دوست دارم انگار برام آشنای صدساله هستی! من :اما ............. پارسا:اما ولی نداره من عاشقتم تو کس دیگه ای رو دوست داری . من:نه ولی من زیاد تو رو نمیشناسم . پارسا:بهت و وقت میدم منو بشناسی قبول می کنی با من باشی . من:بدون مشورت خانواده و شناخت کافی نمیشه . پارسا:برای یک دوره یک ماهه نامزد میشیم اگه خوشت نیومد میتونی ولم کنی ولی من عاشقتم همینو بس . مروارید:باید فکر کنم. پارسا:پس من برای فردا شب بیام خواستگاری؟ من:نه تامن فکرامونکردم حق نداری بیای خواستگاری. پارسا:باشه عصبانی نشو هرموقع تو خواستی میام خواستگاری.بعد این قضیه از خونه بیرون زدیم به خونه مستاقلیمون رفتیم، ..........:::باید کارو یکسره کنیم مواظب باشین سوتی ندین وگرنه نقشمون نمیگیره برای انتقام این نقشه لازمه؟؟!!
اززبان پسرا(میلاد)
پارسا :خرس گنده ها بلندشین ببینم خجالتم خوب چیزیه!؟بابابلندشین.
میلاد:هوی خرس زنته!
پارسا:یکباردیگه به زنم توهین کنی از این جا دارت میزنم.
باچشای مثل وزغ دراومده بلندشدم.
اززبان پسرا(میلاد)
پارسا :خرس گنده ها بلندشین ببینم خجالتم خوب چیزیه!؟بابابلندشین.
میلاد:هوی خرس زنته!
پارسا:یکباردیگه به زنم توهین کنی از این جا دارت میزنم.
باچشای مثل وزغ دراومده بلندشدم.
۳.۱k
۱۰ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.