پارت۳۴
پارت۳۴
باورم نمیشد این بابابزرگم بودبابابزرگی که نمیتونست حرف بن حرفای خاله که میگفت دکترا جوابش کردن مثل پتک توی سذم کوبیده میشد
نفهمیدم چطوری رسیدم دانشگاه
رفتم کلاس تقریبا کلاسای اخرم بود اصلا حالم خوش نبود
ولی نمیخواستم فک کنن که کلاسو شل گرفتم و اوناهم
سوار شن روم
امروز قرار بود کنفرانس بدن دفتر نمره رو باز کردم
و رفتم اخر
نفس یارمهر
برگشتم بهش نگاه کردم رنگش پریده بود اومد جلو و
نفس: استاد من
من: عدری موجه نیتس خانوم شروع کنید
نفس: نمیتونم بلد نیستم
خیلی گستاخانه انو گفت و باعث شد جری شم و بتوپم بهش
من: خانم یعنی چی کلاس من مسخره شماسسسسسسس؟؟؟؟؟؟؟ هاااا؟؟؟؟؟؟ خانوم یار مهر بیروننننننننننننن
نفس: اما
من: هیسسسسسسس برید بیرون خانوم کلاس من جای کسایی که درس بخونن
نفس: اما من فق امروز
من: بسه خانوم بیرون
رفت و درم کوبید
باورم نمیشد این بابابزرگم بودبابابزرگی که نمیتونست حرف بن حرفای خاله که میگفت دکترا جوابش کردن مثل پتک توی سذم کوبیده میشد
نفهمیدم چطوری رسیدم دانشگاه
رفتم کلاس تقریبا کلاسای اخرم بود اصلا حالم خوش نبود
ولی نمیخواستم فک کنن که کلاسو شل گرفتم و اوناهم
سوار شن روم
امروز قرار بود کنفرانس بدن دفتر نمره رو باز کردم
و رفتم اخر
نفس یارمهر
برگشتم بهش نگاه کردم رنگش پریده بود اومد جلو و
نفس: استاد من
من: عدری موجه نیتس خانوم شروع کنید
نفس: نمیتونم بلد نیستم
خیلی گستاخانه انو گفت و باعث شد جری شم و بتوپم بهش
من: خانم یعنی چی کلاس من مسخره شماسسسسسسس؟؟؟؟؟؟؟ هاااا؟؟؟؟؟؟ خانوم یار مهر بیروننننننننننننن
نفس: اما
من: هیسسسسسسس برید بیرون خانوم کلاس من جای کسایی که درس بخونن
نفس: اما من فق امروز
من: بسه خانوم بیرون
رفت و درم کوبید
۲.۸k
۲۵ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.