اسوره مبارکه بقره آیه 78.
اسوره مبارکه بقره آیه 78.
ومنهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی وان هم الا یظنون
و پارهای از آنان عوامانی هستند که کتاب خدا را جز یک مشت خیالات و آرزوها و توهم نمیدانند؛ و تنها به پندارهایشان دل بستهاند.
را دارند و رفتار برای ملاک نشان باور نمی شود اما برای عقل معاش چرا می شود دیوار به دیوار به عین نداریم که بگوید همین عین را که از قضاوت کیف گفت باز درچهارچوب عین است از قضاوت عینی شما می باشد.
تازه کسانی ضرب المثل و اصطلاح و . . . درمقابل ملاک می گذارد همانا هرچه باشد حتی همانا که خیرترین رفتار و نما از اصطلاح و ضرب المثال و . . . باشد تخلف کلی شده و باطل حقیقی است درصورت برخورو لسانی مذهبی باشد قتلش از طریق بم ریزی الزام می باشد و تازه امام عصر همان است اکثر قواعد فکر حاکم برجهان را به خصوص درآخرالزمان مخالفت دارد و همین است که به او *آشوبگر* می نامند فکر می کنید عالمان دینی اکثرشان نشانه هایش را نمی بینند چرا می بینند اما چرا نمی پذیرند چون رفتارش خوشایند نیست و برخورد هایی دارد که جنگ طلب هوشمند نامیده می شود درحالی که اصلاح گر می باشد اما به او نسبت منافق می دهند درحالی که آنان که نسبت منافق به آن می دهند منافق هستند و منافقان هم برای اصلاح می آیند اما اصلاح آن منافقین همانا برای برگرداندن اوضاع به وضع آخرالزمان می باشد با اینکه نسبت منافق به امام عصر می دهند چون امام عصر حتی به نگرش آنان که هیچ به طرز فکر آنان هم اهمیت نمی دهد درواقع امام عصر برایش اصلاح رفتاری مهم نیست اصلاح رفتاری را مسیحی که کنارش است می آورد درواقع مسیح برای اصلاح عملی و قلبی می آید و مهدی برای اصلاح فکری و اعقیدتی و عقلی می آید و دجال همچون مسیح که دانسته شود همانا ابلیس ضعیفی رفتارش شبیه مهدی می باشد و درواقع حضرت مهدی برای گمراهی رفتاری حزن دلسوزی نمی یابد برای گمراهی فکری حزن دلسوزی می یابد اما مسیح برای رفتار می آید درواقع اجتماع آخرالزمان مسیح را می پذیرد که با مهدی نیست پس همین است که اکثر مردم آخرالزمان طرف وجال را دردم اول ظهور می گیرند و جبهه ی مقابل مهدی می شوند پس همین است اینان علیه آن مهدی که گفته شود نیاز نیست بگویند می ایستند همین طورش هم علیه مهدی ایستاده اند و ربط پیدا می کند تا لسانی بشود پس بدانید که مسیح دجال همان کسی است که رفتار محبت آمیز دارد که پس عمل جزء خوب بودن و بد بودن زیاد حساب نمی شود مگر درروال تکلیف به میزان ضعیفی می باشد همین است که چشم باز نه فقط عینی بلکه حتی ذهنی چشم باز بیداری نیست بلکه هم حقیقت کوری می باشد اگر پشتوانه ی ملاک نداشته باشد درواقع تابع ملاک حضرت مهدی باور و عقل معرفت محور می باشد همین است که چهره ی حضرت مهدی مجذوب عقلانی شکل است و شکل مسیح مجذوب احساسی شکل می باشد درواقع دانشته شود حضرت مهدی طرف عقل معرفت می باشد و نسبت که او با مسیح نسبت عقل معرفت با احساس و عشق دارد می باشد و تازه روی ثابت همین است که میزان نیست یا میزان بسیار نیست درواقع درملاک بگیرید دانسته شود که روی ثابت اغراق و بالا نیست که اگر رفت گیر افتاد چون این بالا بودن قابل دست نیافتن ویا یافتن بدون راحتی همان قضاوت کردن از عین می باشد که درواقع دانسته شود که دجال تک چشم هست اما تک چشمی او زشت نیست به طوری قرار گرفته است که زیبا و مظلوم هم شود که ابلیس متفکر جبهه ی باطل می باشد عقلش یا عقل معمول یا عقل معاش فقط بدون مبنای عقل معرفتی می باشد همین است که همانا این دوجبهه هردو به ظاهر حق دررو درروی هم می ایستند که یکی از مکه و کعبه آغاز می کند و دیگری از مصر و اهرام قیام می کند و همانا حضرت مهدی از مکه به شرق میانی می رود و سفیانی به شرق و همانا ابلیس و دجال به غرب می رود می باشد درواقع گرفته از ملاک این است حضرت مهدی این روی ثابتش می باشد که خوشایند که قوانین آخرالزمان نیست و علیه خدا (کسی که می گوید خدا بوده و بر زمین مجسم آمده) می ایستد درواقع خدا مدعی درمقابل خداگونه می جنگد درواقع قتل جنایت نیست آن قتلی جنایت است که از سر کفر و قصاص یا فساد نباشد آن قتل اگر از سر کفر و قصاص یا فساد نباشد کشتن یک نفرش برابر کشتن کل بشریت می شود وگرنه قتل کافر حامی منافق و قصاص نه تنها برخلاف انتظار خوشایند اهل عین فساد نیست بلکه اصلاح آور درونی و بیرونی می باشد درواقع کراهت دردین نیست اما اگر مانع دین شوند که خود دراجبار نبودن دین مقابله کردند که اینان اجبار می شوند چون مانع اجبار نبودن دین می شوند و تازه قصاص حکمش عدل است و برابری عینی که هیچ درگرو دارد در عدل تقریبا برابر کیفی می باشد پس همین است اگر دزدی کرد دستش قطع می شود و سر درمقابل سر و دست درمقابل دست و چشم درمقابل چشم و پا درمقابل پا می باشد و اسلام دین قانون مدار (غیرآخرالزمان) می باشد
ومنهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی وان هم الا یظنون
و پارهای از آنان عوامانی هستند که کتاب خدا را جز یک مشت خیالات و آرزوها و توهم نمیدانند؛ و تنها به پندارهایشان دل بستهاند.
را دارند و رفتار برای ملاک نشان باور نمی شود اما برای عقل معاش چرا می شود دیوار به دیوار به عین نداریم که بگوید همین عین را که از قضاوت کیف گفت باز درچهارچوب عین است از قضاوت عینی شما می باشد.
تازه کسانی ضرب المثل و اصطلاح و . . . درمقابل ملاک می گذارد همانا هرچه باشد حتی همانا که خیرترین رفتار و نما از اصطلاح و ضرب المثال و . . . باشد تخلف کلی شده و باطل حقیقی است درصورت برخورو لسانی مذهبی باشد قتلش از طریق بم ریزی الزام می باشد و تازه امام عصر همان است اکثر قواعد فکر حاکم برجهان را به خصوص درآخرالزمان مخالفت دارد و همین است که به او *آشوبگر* می نامند فکر می کنید عالمان دینی اکثرشان نشانه هایش را نمی بینند چرا می بینند اما چرا نمی پذیرند چون رفتارش خوشایند نیست و برخورد هایی دارد که جنگ طلب هوشمند نامیده می شود درحالی که اصلاح گر می باشد اما به او نسبت منافق می دهند درحالی که آنان که نسبت منافق به آن می دهند منافق هستند و منافقان هم برای اصلاح می آیند اما اصلاح آن منافقین همانا برای برگرداندن اوضاع به وضع آخرالزمان می باشد با اینکه نسبت منافق به امام عصر می دهند چون امام عصر حتی به نگرش آنان که هیچ به طرز فکر آنان هم اهمیت نمی دهد درواقع امام عصر برایش اصلاح رفتاری مهم نیست اصلاح رفتاری را مسیحی که کنارش است می آورد درواقع مسیح برای اصلاح عملی و قلبی می آید و مهدی برای اصلاح فکری و اعقیدتی و عقلی می آید و دجال همچون مسیح که دانسته شود همانا ابلیس ضعیفی رفتارش شبیه مهدی می باشد و درواقع حضرت مهدی برای گمراهی رفتاری حزن دلسوزی نمی یابد برای گمراهی فکری حزن دلسوزی می یابد اما مسیح برای رفتار می آید درواقع اجتماع آخرالزمان مسیح را می پذیرد که با مهدی نیست پس همین است که اکثر مردم آخرالزمان طرف وجال را دردم اول ظهور می گیرند و جبهه ی مقابل مهدی می شوند پس همین است اینان علیه آن مهدی که گفته شود نیاز نیست بگویند می ایستند همین طورش هم علیه مهدی ایستاده اند و ربط پیدا می کند تا لسانی بشود پس بدانید که مسیح دجال همان کسی است که رفتار محبت آمیز دارد که پس عمل جزء خوب بودن و بد بودن زیاد حساب نمی شود مگر درروال تکلیف به میزان ضعیفی می باشد همین است که چشم باز نه فقط عینی بلکه حتی ذهنی چشم باز بیداری نیست بلکه هم حقیقت کوری می باشد اگر پشتوانه ی ملاک نداشته باشد درواقع تابع ملاک حضرت مهدی باور و عقل معرفت محور می باشد همین است که چهره ی حضرت مهدی مجذوب عقلانی شکل است و شکل مسیح مجذوب احساسی شکل می باشد درواقع دانشته شود حضرت مهدی طرف عقل معرفت می باشد و نسبت که او با مسیح نسبت عقل معرفت با احساس و عشق دارد می باشد و تازه روی ثابت همین است که میزان نیست یا میزان بسیار نیست درواقع درملاک بگیرید دانسته شود که روی ثابت اغراق و بالا نیست که اگر رفت گیر افتاد چون این بالا بودن قابل دست نیافتن ویا یافتن بدون راحتی همان قضاوت کردن از عین می باشد که درواقع دانسته شود که دجال تک چشم هست اما تک چشمی او زشت نیست به طوری قرار گرفته است که زیبا و مظلوم هم شود که ابلیس متفکر جبهه ی باطل می باشد عقلش یا عقل معمول یا عقل معاش فقط بدون مبنای عقل معرفتی می باشد همین است که همانا این دوجبهه هردو به ظاهر حق دررو درروی هم می ایستند که یکی از مکه و کعبه آغاز می کند و دیگری از مصر و اهرام قیام می کند و همانا حضرت مهدی از مکه به شرق میانی می رود و سفیانی به شرق و همانا ابلیس و دجال به غرب می رود می باشد درواقع گرفته از ملاک این است حضرت مهدی این روی ثابتش می باشد که خوشایند که قوانین آخرالزمان نیست و علیه خدا (کسی که می گوید خدا بوده و بر زمین مجسم آمده) می ایستد درواقع خدا مدعی درمقابل خداگونه می جنگد درواقع قتل جنایت نیست آن قتلی جنایت است که از سر کفر و قصاص یا فساد نباشد آن قتل اگر از سر کفر و قصاص یا فساد نباشد کشتن یک نفرش برابر کشتن کل بشریت می شود وگرنه قتل کافر حامی منافق و قصاص نه تنها برخلاف انتظار خوشایند اهل عین فساد نیست بلکه اصلاح آور درونی و بیرونی می باشد درواقع کراهت دردین نیست اما اگر مانع دین شوند که خود دراجبار نبودن دین مقابله کردند که اینان اجبار می شوند چون مانع اجبار نبودن دین می شوند و تازه قصاص حکمش عدل است و برابری عینی که هیچ درگرو دارد در عدل تقریبا برابر کیفی می باشد پس همین است اگر دزدی کرد دستش قطع می شود و سر درمقابل سر و دست درمقابل دست و چشم درمقابل چشم و پا درمقابل پا می باشد و اسلام دین قانون مدار (غیرآخرالزمان) می باشد
۳۵۷.۸k
۲۰ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.